کتاب “ذهن‌های ازهم‌پاشیده” اثر دکتر گابور ماته به بررسی دقیق اختلال نقص توجه (ADD) و تأثیراتش بر زندگی افراد می‌پردازه. برخلاف ADHD که معمولاً با بیش‌فعالی همراهه، ADD بیشتر به مشکلات توجه و تمرکز محدود میشه، بدون رفتارهای پرتحرک یا تکانشی.


ADD چیست و چرا مهمه؟

اختلال نقص توجه (ADD) زیرمجموعه‌ای از ADHD محسوب میشه، اما چون نشانه‌های آشکاری مثل بیش‌فعالی نداره، اغلب اشتباه تشخیص داده میشه یا حتی نادیده گرفته میشه.

افراد مبتلا به ADD معمولاً این مشکلات رو تجربه می‌کنن:

  • ناتوانی در حفظ تمرکز طولانی‌مدت.
  • بی‌علاقگی به فعالیت‌های روزمره.
  • فراموش‌کاری و حواس‌پرتی مداوم.
  • احساس خستگی ذهنی و گاهی احساسی.

این اختلال می‌تونه تأثیر زیادی روی عملکرد تحصیلی، شغلی، و روابط فردی داشته باشه.


چه چیزی این کتاب رو خاص می‌کنه؟

دکتر گابور ماته با استفاده از تجربیات شخصی و بالینی، به عمق این اختلال می‌ره. او باور داره که ADD تنها یک مشکل بیولوژیکی نیست، بلکه با محیط رشد، استرس‌های کودکی، و ارتباطات اجتماعی ارتباط نزدیکی داره. این کتاب به ما نشون میده که اختلال نقص توجه چیزی فراتر از یک تشخیص پزشکیه؛ بلکه بازتابی از چالش‌های روانی و احساسی زندگی فرده.


سه نکته کلیدی از کتاب

۱. ADD ناشی از چیست؟

ماته توضیح میده که ADD اغلب در نتیجه‌ی استرس مزمن در دوران کودکی ایجاد میشه. وقتی کودک در محیطی پر از استرس یا بی‌توجهی بزرگ میشه، مغز نمی‌تونه به درستی رشد کنه و تنظیمات توجه مختل میشه. این اختلال بیش از هر چیزی ریشه در تعاملات اولیه‌ی زندگی داره.

۲. شناخت نشانه‌ها

کتاب به خواننده کمک می‌کنه تا نشانه‌های ADD رو بشناسه و از سایر مشکلات مثل ADHD یا استرس تشخیص بده. این نشانه‌ها شامل موارد زیر میشه:

  • ناتوانی در سازماندهی کارها.
  • مشکل در تصمیم‌گیری و اولویت‌بندی.
  • خستگی مداوم ذهنی.

۳. راه‌های کاهش اثرات ADD

ماته تأکید می‌کنه که مدیریت ADD نیازمند ترکیبی از روش‌های مختلفه:

  • مدیتیشن و تمرکز ذهنی: کمک به تقویت توجه و کاهش استرس.
  • درمان‌های روان‌شناختی: برای پردازش تجربیات کودکی و ایجاد مهارت‌های جدید.
  • ایجاد محیط مناسب: کاهش عوامل حواس‌پرتی و افزایش ساختار در زندگی روزمره.

این کتاب برای کی مناسبه؟

🔹 افرادی که با مشکلات تمرکز و توجه دست‌وپنجه نرم می‌کنن.
🔹 کسانی که به دنبال درک عمیق‌تری از ADD هستن.
🔹 والدین یا مربیانی که با کودکان مبتلا به ADD در ارتباطن.


حرف آخر

“ذهن‌های ازهم‌پاشیده” یه راهنمای کامل برای درک و مدیریت اختلال نقص توجهه. دکتر گابور ماته با ترکیب علم، روان‌شناسی، و تجربه‌های شخصی، به خواننده کمک می‌کنه تا ADD رو بهتر بشناسه و با ابزارهای مناسب، اثرات منفی این اختلال رو کاهش بده.

📚 اگر فکر می‌کنی که مشکلات توجه و تمرکز زندگی‌ت رو تحت تأثیر قرار داده، این کتاب می‌تونه اولین قدمت برای ایجاد تغییرات مثبت باشه.

نویسنده کتاب

گیبور میت

زمان لازم برای مطالعه این کتاب

32

دقیقه

کتاب ذهن‌های از هم پاشیده

جلد کتاب

دسته بندی

روانشناسی

گیبور میت

نویسنده

32

زمان مطالعه

کتاب ذهن‌های از هم پاشیده

کتاب “ذهن‌های ازهم‌پاشیده” اثر دکتر گابور ماته به بررسی دقیق اختلال نقص توجه (ADD) و تأثیراتش بر زندگی افراد می‌پردازه. برخلاف ADHD که معمولاً با بیش‌فعالی همراهه، ADD بیشتر به مشکلات توجه و تمرکز محدود میشه، بدون رفتارهای پرتحرک یا تکانشی.


ADD چیست و چرا مهمه؟

اختلال نقص توجه (ADD) زیرمجموعه‌ای از ADHD محسوب میشه، اما چون نشانه‌های آشکاری مثل بیش‌فعالی نداره، اغلب اشتباه تشخیص داده میشه یا حتی نادیده گرفته میشه.

افراد مبتلا به ADD معمولاً این مشکلات رو تجربه می‌کنن:

  • ناتوانی در حفظ تمرکز طولانی‌مدت.
  • بی‌علاقگی به فعالیت‌های روزمره.
  • فراموش‌کاری و حواس‌پرتی مداوم.
  • احساس خستگی ذهنی و گاهی احساسی.

این اختلال می‌تونه تأثیر زیادی روی عملکرد تحصیلی، شغلی، و روابط فردی داشته باشه.


چه چیزی این کتاب رو خاص می‌کنه؟

دکتر گابور ماته با استفاده از تجربیات شخصی و بالینی، به عمق این اختلال می‌ره. او باور داره که ADD تنها یک مشکل بیولوژیکی نیست، بلکه با محیط رشد، استرس‌های کودکی، و ارتباطات اجتماعی ارتباط نزدیکی داره. این کتاب به ما نشون میده که اختلال نقص توجه چیزی فراتر از یک تشخیص پزشکیه؛ بلکه بازتابی از چالش‌های روانی و احساسی زندگی فرده.


سه نکته کلیدی از کتاب

۱. ADD ناشی از چیست؟

ماته توضیح میده که ADD اغلب در نتیجه‌ی استرس مزمن در دوران کودکی ایجاد میشه. وقتی کودک در محیطی پر از استرس یا بی‌توجهی بزرگ میشه، مغز نمی‌تونه به درستی رشد کنه و تنظیمات توجه مختل میشه. این اختلال بیش از هر چیزی ریشه در تعاملات اولیه‌ی زندگی داره.

۲. شناخت نشانه‌ها

کتاب به خواننده کمک می‌کنه تا نشانه‌های ADD رو بشناسه و از سایر مشکلات مثل ADHD یا استرس تشخیص بده. این نشانه‌ها شامل موارد زیر میشه:

  • ناتوانی در سازماندهی کارها.
  • مشکل در تصمیم‌گیری و اولویت‌بندی.
  • خستگی مداوم ذهنی.

۳. راه‌های کاهش اثرات ADD

ماته تأکید می‌کنه که مدیریت ADD نیازمند ترکیبی از روش‌های مختلفه:

  • مدیتیشن و تمرکز ذهنی: کمک به تقویت توجه و کاهش استرس.
  • درمان‌های روان‌شناختی: برای پردازش تجربیات کودکی و ایجاد مهارت‌های جدید.
  • ایجاد محیط مناسب: کاهش عوامل حواس‌پرتی و افزایش ساختار در زندگی روزمره.

این کتاب برای کی مناسبه؟

🔹 افرادی که با مشکلات تمرکز و توجه دست‌وپنجه نرم می‌کنن.
🔹 کسانی که به دنبال درک عمیق‌تری از ADD هستن.
🔹 والدین یا مربیانی که با کودکان مبتلا به ADD در ارتباطن.


حرف آخر

“ذهن‌های ازهم‌پاشیده” یه راهنمای کامل برای درک و مدیریت اختلال نقص توجهه. دکتر گابور ماته با ترکیب علم، روان‌شناسی، و تجربه‌های شخصی، به خواننده کمک می‌کنه تا ADD رو بهتر بشناسه و با ابزارهای مناسب، اثرات منفی این اختلال رو کاهش بده.

📚 اگر فکر می‌کنی که مشکلات توجه و تمرکز زندگی‌ت رو تحت تأثیر قرار داده، این کتاب می‌تونه اولین قدمت برای ایجاد تغییرات مثبت باشه.

کتاب “ذهن‌های ازهم‌پاشیده” اثر دکتر گابور ماته به بررسی دقیق اختلال نقص توجه (ADD) و تأثیراتش بر زندگی افراد می‌پردازه. برخلاف ADHD که معمولاً با بیش‌فعالی همراهه، ADD بیشتر به مشکلات توجه و تمرکز محدود میشه، بدون رفتارهای پرتحرک یا تکانشی.


ADD چیست و چرا مهمه؟

اختلال نقص توجه (ADD) زیرمجموعه‌ای از ADHD محسوب میشه، اما چون نشانه‌های آشکاری مثل بیش‌فعالی نداره، اغلب اشتباه تشخیص داده میشه یا حتی نادیده گرفته میشه.

افراد مبتلا به ADD معمولاً این مشکلات رو تجربه می‌کنن:

  • ناتوانی در حفظ تمرکز طولانی‌مدت.
  • بی‌علاقگی به فعالیت‌های روزمره.
  • فراموش‌کاری و حواس‌پرتی مداوم.
  • احساس خستگی ذهنی و گاهی احساسی.

این اختلال می‌تونه تأثیر زیادی روی عملکرد تحصیلی، شغلی، و روابط فردی داشته باشه.


چه چیزی این کتاب رو خاص می‌کنه؟

دکتر گابور ماته با استفاده از تجربیات شخصی و بالینی، به عمق این اختلال می‌ره. او باور داره که ADD تنها یک مشکل بیولوژیکی نیست، بلکه با محیط رشد، استرس‌های کودکی، و ارتباطات اجتماعی ارتباط نزدیکی داره. این کتاب به ما نشون میده که اختلال نقص توجه چیزی فراتر از یک تشخیص پزشکیه؛ بلکه بازتابی از چالش‌های روانی و احساسی زندگی فرده.


سه نکته کلیدی از کتاب

۱. ADD ناشی از چیست؟

ماته توضیح میده که ADD اغلب در نتیجه‌ی استرس مزمن در دوران کودکی ایجاد میشه. وقتی کودک در محیطی پر از استرس یا بی‌توجهی بزرگ میشه، مغز نمی‌تونه به درستی رشد کنه و تنظیمات توجه مختل میشه. این اختلال بیش از هر چیزی ریشه در تعاملات اولیه‌ی زندگی داره.

۲. شناخت نشانه‌ها

کتاب به خواننده کمک می‌کنه تا نشانه‌های ADD رو بشناسه و از سایر مشکلات مثل ADHD یا استرس تشخیص بده. این نشانه‌ها شامل موارد زیر میشه:

  • ناتوانی در سازماندهی کارها.
  • مشکل در تصمیم‌گیری و اولویت‌بندی.
  • خستگی مداوم ذهنی.

۳. راه‌های کاهش اثرات ADD

ماته تأکید می‌کنه که مدیریت ADD نیازمند ترکیبی از روش‌های مختلفه:

  • مدیتیشن و تمرکز ذهنی: کمک به تقویت توجه و کاهش استرس.
  • درمان‌های روان‌شناختی: برای پردازش تجربیات کودکی و ایجاد مهارت‌های جدید.
  • ایجاد محیط مناسب: کاهش عوامل حواس‌پرتی و افزایش ساختار در زندگی روزمره.

این کتاب برای کی مناسبه؟

🔹 افرادی که با مشکلات تمرکز و توجه دست‌وپنجه نرم می‌کنن.
🔹 کسانی که به دنبال درک عمیق‌تری از ADD هستن.
🔹 والدین یا مربیانی که با کودکان مبتلا به ADD در ارتباطن.


حرف آخر

“ذهن‌های ازهم‌پاشیده” یه راهنمای کامل برای درک و مدیریت اختلال نقص توجهه. دکتر گابور ماته با ترکیب علم، روان‌شناسی، و تجربه‌های شخصی، به خواننده کمک می‌کنه تا ADD رو بهتر بشناسه و با ابزارهای مناسب، اثرات منفی این اختلال رو کاهش بده.

📚 اگر فکر می‌کنی که مشکلات توجه و تمرکز زندگی‌ت رو تحت تأثیر قرار داده، این کتاب می‌تونه اولین قدمت برای ایجاد تغییرات مثبت باشه.

کتاب ذهن‌های از هم پاشیده

ADD سه‌تا ویژگی تعیین‌کننده داره بیا از همون مرحله‌ی اول شروع کنیم و ببینیم که ADD چیه. خب، اول از همه باید بدونی کسی که به این اختلال مبتلاست سه‌تا ویژگی عمده داره: توجه‌کردن بلد نیست و نمی‌تونه خوب تمرکز کنه، توی کنترل تکانه مشکل داره و بیش‌فعاله. از اولین ویژگی شروع می‌کنیم. منظور از مشکل‌داشتن توی تمرکز و توجه چیه؟ منظور اینه که این آدم‌ها نمی‌تونن به‌صورت خودکار توجه و تمرکز خودشون رو روی یه چیز خاص بذارن. وقتی‌که یه چیزی به توجه نیاز داره و باید حسابی روش متمرکز بشن، خبری از ذهن نیست. کجاست؟ خدا می‌دونه! خودِ بی‌توجهی هم شکل‌های مختلفی داره. برای مثال یکی که به ADD مبتلا هست ممکنه از یکی یه سؤال بپرسه و وقتی‌که طرف مقابل داره جواب میده، اصلاً حواسش به جواب‌ها نباشه. یکی که به ADD مبتلاست، وقتی‌که می‌خواد یه کتاب رو بخونه متوجه میشه که اصلاً چیزهایی که خونده رو به‌یاد نمیاره یا ممکنه وارد یه اتاق بشه و اصلاً ندونه که برای چی وارد اتاق شده! این‌ها شکل‌های مختلف بی‌توجهی هستن. بی‌توجهی به هر شکلی که باشه یه‌سری مشکلات عملی قابل‌توجه ایجاد می‌کنه. اون بچه‌هایی که نمی‌تونن روی چیزی تمرکز کنن، همیشه توی مدرسه از بقیه عقب می‌مونن. بزرگسال‌هایی که به ADD مبتلا هستن توی محل کارشون اشتباهات احمقانه‌ای رو مرتکب میشن و شانس ترفیع رو از دست میدن. کسی که به ADD مبتلاست، پیر یا جوان بودنش اصلاً اهمیت نداره؛ چون اون‌ها دائماً بابت کوتاهی کردن توی انجام کارهایی که بابت انجامشون قول داده بودن، تنبیه میشن و این اختلال روانی براشون پیامدهای سنگینی به‌همراه داره. این بی‌توجهی کاری می‌کنه تا این دسته از آدم‌ها نتونن از زندگی لذت ببرن. یکی از اون‌هایی که به ADD مبتلا بود گفت که هیچ‌وقت نتونسته موسیقی رو درک کنه و براش کاملاً بی‌معنیه. یکی دیگه می‌گفت که این بیماری باعث شده تا از نظر اجتماعی به یه آدم منزوی تبدیل بشه. اون می‌گفت: «حس می‌کنم یه زرافه هستم! بدنم توی دنیایی که بقیه زندگی می‌کنن حضور داره؛ ولی سرم بالای ابرهاست!» توی وضعیت ADD، بی‌توجهیِ کامل نداریم؛ این یعنی یه درصدی بی‌توجهی وجود داره. در واقع دکترها به‌همین‌دلیل بیشتر وقت‌ها نمی‌تونن اختلال ADD رو تشخیص بدن؛ چون اون ویژگی بی‌توجهی رو نمی‌تونن پیدا کنن. حتی بعضی از بیمارها می‌تونن بیش‌ازحد تمرکز کنن و همین دکترها رو گیج کرده. به‌عنوان مثال، یه بچه‌ای رو می‌شناختم که توی مدرسه نسبت‌به درس‌هاش بی‌توجه بود؛ ولی بعدازظهرها که به خونه برمی‌گشت، ساعت‌ها با خوش‌حالی و تمرکز کامل به نقشه خیره میشد و به جزئیات نقشه توجه می‌کرد. این نشون میده اگه یه‌سری کارها ذاتاً جذاب باشن، حتی یه ذهن مبتلا به ADD هم می‌تونه تمرکز لازم رو برای انجام اون کار به‌دست بیاره. اون دسته از بچه‌هایی که به ADD مبتلا هستن و به جغرافیا هم علاقه‌مند هستن، موقع تمرکز‌کردن روی نقشه‌ها هیچ مشکلی ندارن؛ ولی توی بقیه‌ی زمینه‌ها مثل کلاس نقاشی یا کلاس ریاضی یا حتی مرتب‌کردن اتاقشون نمی‌تونن تمرکز لازم رو به‌دست بیارن و دلیلش هم اینه که علاقه‌ای به این چیزها ندارن. توی بیشتر مواقع، اون‌ها خودشون رو به یه فعالیت خاص که ازش لذت می‌برن محدود می‌کنن و از بقیه‌ی جهان جدا میشن. این یکی از ویژگی‌های ضعیف بودن قدرت تمرکزه. دومین ویژگی ADD مشکلات کنترل تکانه‌ست. کنترل ضعیف تکانه هم مثل بی‌توجهی شکل‌های مختلفی داره. بچه‌ای که به ADD مبتلاست، ممکنه قبل از فکرکردن حرف بزنه و چیزهایی که از نظر بقیه بی‌ادبانه هستن رو خیلی راحت به زبون بیاره. این بچه‌ها موقع حرف‌زدنِ بقیه دائماً وسط حرف‌هاشون می‌پرن و اصلاً نمی‌تونن جلوی خودشون رو بگیرن. بزرگسال‌هایی که به ADD مبتلا هستن، معمولاً بدون فکر خرید می‌کنن. من یکی رو می‌شناختم که می‌گفت اگه پول داشتم تمام دنیا رو می‌خریدم! به‌طور کلی، مشکل کنترل تکانه باعث میشه که ریسک‌پذیری آدم‌ها بالا بره. بچه‌هایی که به ADD مبتلا هستن ممکنه صرفاً به‌خاطر «هوس» از روی پشت‌بوم بپرن! نوجوان‌های مبتلا به ADD به‌دلیل مشکل کنترل تکانه خیلی راحت به‌سراغ مشروبات الکلی میرن و هرچیزی که دم دستشون باشه می‌خورن. یه بزرگسال مبتلا به ADD هم ممکنه بدون هیچ دلیلی و صرفاً به‌خاطر این‌که دوست داره، با سرعت خیلی زیاد رانندگی کنه. یکی رو می‌شناختم که می‌گفت فقط صدای آژیر ماشین پلیس راهنمایی و رانندگی باعث میشه که من با احتیاط رانندگی کنم، وگرنه خوشم میاد که بی‌احتیاط باشم و سرعت برم! سومین و البته آخرین ویژگی ADD، بیش‌فعالیه. برخلاف دوتا ویژگی قبلی، بیش‌فعالی توی همه وجود نداره. درسته خیلی از اون‌هایی که به ADD مبتلا هستن نمی‌تونن یه‌جا بنشینن، دائماً بی‌قرارن، انگشتشون رو روی میز می‌کوبن، ناخن‌هاشون رو می‌جون، به پاهاشون ضربه می‌زنن و نمی‌تونن ساکت بمونن و حرف نزنن؛ ولی به‌طور کلی این ویژگی‌ها توی همه‌ی مبتلاها دیده نمی‌شه. به‌عنوان مثال، خیلی از دخترهایی که به ADD مبتلا هستن اصلاً تشخیص داده نمی‌شن؛ چون رفتارهای اون‌ها اختلالی توی کلاس درس ایجاد نمی‌کنه و اون‌ها می‌تونن بی‌حرکت باشن و به حرف‌های معلم هم گوش میدن. همین باعث میشه که تشخیص ADD توی این دخترها خیلی سخت باشه و معمولاً توی مراحل شدیدتر تشخیص داده میشه. به همین دلیل هم هست که پدرومادرها باورشون نمی‌شه دختر خوش رفتارشون عملکرد ضعیفی توی درس و مشق داشته باشه. بعضی از اون‌هایی که به ADD مبتلا هستن، هر سه‌تا ویژگی رو با هم نشون میدن. در این صورت، گفته میشه که اون‌ها به ADHD (اختلال بیش‌فعالی و کمبود توجه) مبتلا هستن. وجود دوتا از این سه‌تا ویژگی باعث میشه که دکتر تشخیص بده اون فرد به ADD مبتلاست. حالا که این اختلال رو برات توضیح دادم، وقتش رسیده که ریشه‌های اون رو بررسی کنیم و ببینیم که چه چیزی دقیقاً باعث ADD میشه.
بعدی

کتاب ذهن‌های از هم پاشیده

گیبور میت

موضوع کتاب درباره‌ی چیه؟ اطلاعات جالبی درمورد اختلال کمبود توجه (ADD) به‌دست میاری ایوان ایلیچ، فیلسوف اتریشی میگه: «یه دکتر هیچ‌وقت نمی‌تونه درمورد عملکرد معنادار شفا، رنج و مرگ به ما چیزی بگه؛ درست مثل کیمیاگری که نمی‌تونه چیزی از ارزش‌های زیبایی‌شناختی سفال‌گری بهمون بگه.» من تصمیم گرفتم که کتاب رو با این جمله شروع کنم که البته بی‌راه هم نیست. من باور دارم که اختلال کمبود توجه یا ADD یه وضعیت ناشناخته‌ست که کمتر کسی بهش توجه می‌کنه. در واقع خیلی‌ها اون رو با ADHD اشتباه می‌گیرن و به‌نظرم این وضعیت خیلی مهم، زیر سایه‌ی ADHD قرار گرفته. ADD معمولاً اشتباه تشخیص داده میشه یا مورد توجه قرار نمی‌گیره. تازه قسمت ناراحت‌کننده اینه که بیشتر وقت‌ها اون رو اشتباه تشخیص میدن و این من رو حسابی اذیت می‌کنه. مواد بیوشیمیایی مغز توی ایجاد ADD نقش دارن؛ ولی نمی‌شه این اختلال رو فقط به گردش هورمون‌ها و انتقال‌دهنده‌های عصبی ربط داد. از طرفی هم ژنتیک نقش پررنگی توی این قضیه نداره. البته مثل بقیه‌ی اختلالات روانی این امکان وجود داره که ADD هم از پدرومادر به بچه‌ها به ارث برسه و یه استعداد ارثی باشه؛ ولی در کل به‌حدی نیست که بگیم حتماً این اختلال هم یه چیز از پیش تعیین‌شده‌ست. استعدادهای ارثی برای این‌که خودشون رو نشون بدن باید تحریک یا فعال بشن. اگه بخوایم بدونیم که این فعال‌شدن یا تحریک‌شدن چطوری اتفاق میفته، باید به عوامل بیولوژیکی و محیطی به‌طور هم‌زمان نگاه کنیم. این یعنی ما باید موبه‌مو رشد بچه‌ها رو توی خانواده‌ها و جوامع زیر نظر بگیریم. البته این رو هم یادت باشه که این کتاب توی سال ۱۹۹۹ نوشته شده و ممکنه خیلی از زوایایی که در تحقیقات جدید معلوم شدن، توی کتاب درنظر گرفته نشده باشن؛ ولی درکل چیزهای جالبی عنوان میشن که احتمالاً خوشت میاد و دامنه‌ی اطلاعاتت گسترده‌تر میشه.
ADD سه‌تا ویژگی تعیین‌کننده داره بیا از همون مرحله‌ی اول شروع کنیم و ببینیم که ADD چیه. خب، اول از همه باید بدونی کسی که به این اختلال مبتلاست سه‌تا ویژگی عمده داره: توجه‌کردن بلد نیست و نمی‌تونه خوب تمرکز کنه، توی کنترل تکانه مشکل داره و بیش‌فعاله. از اولین ویژگی شروع می‌کنیم. منظور از مشکل‌داشتن توی تمرکز و توجه چیه؟ منظور اینه که این آدم‌ها نمی‌تونن به‌صورت خودکار توجه و تمرکز خودشون رو روی یه چیز خاص بذارن. وقتی‌که یه چیزی به توجه نیاز داره و باید حسابی روش متمرکز بشن، خبری از ذهن نیست. کجاست؟ خدا می‌دونه! خودِ بی‌توجهی هم شکل‌های مختلفی داره. برای مثال یکی که به ADD مبتلا هست ممکنه از یکی یه سؤال بپرسه و وقتی‌که طرف مقابل داره جواب میده، اصلاً حواسش به جواب‌ها نباشه. یکی که به ADD مبتلاست، وقتی‌که می‌خواد یه کتاب رو بخونه متوجه میشه که اصلاً چیزهایی که خونده رو به‌یاد نمیاره یا ممکنه وارد یه اتاق بشه و اصلاً ندونه که برای چی وارد اتاق شده! این‌ها شکل‌های مختلف بی‌توجهی هستن. بی‌توجهی به هر شکلی که باشه یه‌سری مشکلات عملی قابل‌توجه ایجاد می‌کنه. اون بچه‌هایی که نمی‌تونن روی چیزی تمرکز کنن، همیشه توی مدرسه از بقیه عقب می‌مونن. بزرگسال‌هایی که به ADD مبتلا هستن توی محل کارشون اشتباهات احمقانه‌ای رو مرتکب میشن و شانس ترفیع رو از دست میدن. کسی که به ADD مبتلاست، پیر یا جوان بودنش اصلاً اهمیت نداره؛ چون اون‌ها دائماً بابت کوتاهی کردن توی انجام کارهایی که بابت انجامشون قول داده بودن، تنبیه میشن و این اختلال روانی براشون پیامدهای سنگینی به‌همراه داره. این بی‌توجهی کاری می‌کنه تا این دسته از آدم‌ها نتونن از زندگی لذت ببرن. یکی از اون‌هایی که به ADD مبتلا بود گفت که هیچ‌وقت نتونسته موسیقی رو درک کنه و براش کاملاً بی‌معنیه. یکی دیگه می‌گفت که این بیماری باعث شده تا از نظر اجتماعی به یه آدم منزوی تبدیل بشه. اون می‌گفت: «حس می‌کنم یه زرافه هستم! بدنم توی دنیایی که بقیه زندگی می‌کنن حضور داره؛ ولی سرم بالای ابرهاست!» توی وضعیت ADD، بی‌توجهیِ کامل نداریم؛ این یعنی یه درصدی بی‌توجهی وجود داره. در واقع دکترها به‌همین‌دلیل بیشتر وقت‌ها نمی‌تونن اختلال ADD رو تشخیص بدن؛ چون اون ویژگی بی‌توجهی رو نمی‌تونن پیدا کنن. حتی بعضی از بیمارها می‌تونن بیش‌ازحد تمرکز کنن و همین دکترها رو گیج کرده. به‌عنوان مثال، یه بچه‌ای رو می‌شناختم که توی مدرسه نسبت‌به درس‌هاش بی‌توجه بود؛ ولی بعدازظهرها که به خونه برمی‌گشت، ساعت‌ها با خوش‌حالی و تمرکز کامل به نقشه خیره میشد و به جزئیات نقشه توجه می‌کرد. این نشون میده اگه یه‌سری کارها ذاتاً جذاب باشن، حتی یه ذهن مبتلا به ADD هم می‌تونه تمرکز لازم رو برای انجام اون کار به‌دست بیاره. اون دسته از بچه‌هایی که به ADD مبتلا هستن و به جغرافیا هم علاقه‌مند هستن، موقع تمرکز‌کردن روی نقشه‌ها هیچ مشکلی ندارن؛ ولی توی بقیه‌ی زمینه‌ها مثل کلاس نقاشی یا کلاس ریاضی یا حتی مرتب‌کردن اتاقشون نمی‌تونن تمرکز لازم رو به‌دست بیارن و دلیلش هم اینه که علاقه‌ای به این چیزها ندارن. توی بیشتر مواقع، اون‌ها خودشون رو به یه فعالیت خاص که ازش لذت می‌برن محدود می‌کنن و از بقیه‌ی جهان جدا میشن. این یکی از ویژگی‌های ضعیف بودن قدرت تمرکزه. دومین ویژگی ADD مشکلات کنترل تکانه‌ست. کنترل ضعیف تکانه هم مثل بی‌توجهی شکل‌های مختلفی داره. بچه‌ای که به ADD مبتلاست، ممکنه قبل از فکرکردن حرف بزنه و چیزهایی که از نظر بقیه بی‌ادبانه هستن رو خیلی راحت به زبون بیاره. این بچه‌ها موقع حرف‌زدنِ بقیه دائماً وسط حرف‌هاشون می‌پرن و اصلاً نمی‌تونن جلوی خودشون رو بگیرن. بزرگسال‌هایی که به ADD مبتلا هستن، معمولاً بدون فکر خرید می‌کنن. من یکی رو می‌شناختم که می‌گفت اگه پول داشتم تمام دنیا رو می‌خریدم! به‌طور کلی، مشکل کنترل تکانه باعث میشه که ریسک‌پذیری آدم‌ها بالا بره. بچه‌هایی که به ADD مبتلا هستن ممکنه صرفاً به‌خاطر «هوس» از روی پشت‌بوم بپرن! نوجوان‌های مبتلا به ADD به‌دلیل مشکل کنترل تکانه خیلی راحت به‌سراغ مشروبات الکلی میرن و هرچیزی که دم دستشون باشه می‌خورن. یه بزرگسال مبتلا به ADD هم ممکنه بدون هیچ دلیلی و صرفاً به‌خاطر این‌که دوست داره، با سرعت خیلی زیاد رانندگی کنه. یکی رو می‌شناختم که می‌گفت فقط صدای آژیر ماشین پلیس راهنمایی و رانندگی باعث میشه که من با احتیاط رانندگی کنم، وگرنه خوشم میاد که بی‌احتیاط باشم و سرعت برم! سومین و البته آخرین ویژگی ADD، بیش‌فعالیه. برخلاف دوتا ویژگی قبلی، بیش‌فعالی توی همه وجود نداره. درسته خیلی از اون‌هایی که به ADD مبتلا هستن نمی‌تونن یه‌جا بنشینن، دائماً بی‌قرارن، انگشتشون رو روی میز می‌کوبن، ناخن‌هاشون رو می‌جون، به پاهاشون ضربه می‌زنن و نمی‌تونن ساکت بمونن و حرف نزنن؛ ولی به‌طور کلی این ویژگی‌ها توی همه‌ی مبتلاها دیده نمی‌شه. به‌عنوان مثال، خیلی از دخترهایی که به ADD مبتلا هستن اصلاً تشخیص داده نمی‌شن؛ چون رفتارهای اون‌ها اختلالی توی کلاس درس ایجاد نمی‌کنه و اون‌ها می‌تونن بی‌حرکت باشن و به حرف‌های معلم هم گوش میدن. همین باعث میشه که تشخیص ADD توی این دخترها خیلی سخت باشه و معمولاً توی مراحل شدیدتر تشخیص داده میشه. به همین دلیل هم هست که پدرومادرها باورشون نمی‌شه دختر خوش رفتارشون عملکرد ضعیفی توی درس و مشق داشته باشه. بعضی از اون‌هایی که به ADD مبتلا هستن، هر سه‌تا ویژگی رو با هم نشون میدن. در این صورت، گفته میشه که اون‌ها به ADHD (اختلال بیش‌فعالی و کمبود توجه) مبتلا هستن. وجود دوتا از این سه‌تا ویژگی باعث میشه که دکتر تشخیص بده اون فرد به ADD مبتلاست. حالا که این اختلال رو برات توضیح دادم، وقتش رسیده که ریشه‌های اون رو بررسی کنیم و ببینیم که چه چیزی دقیقاً باعث ADD میشه.
استرس می‌تونه از رشد مغز جلوگیری کنه و باعث کاهش وزن بشه دیدگاه کلیِ مورد قبول اینه که ADD یه اختلال ژنتیکی ارثیه. من بعداً این موضوع رو بررسی می‌کنم؛ ولی اول اجازه بده که یه نیم نگاهی به داخل مغز مبتلا به ADD‌ داشته باشیم و ببینیم اون‌جا چه خبره. مطالعات تصویربرداری مغزهای مبتلا به ADD نشون میدن که یه بخشی از مغز که تصمیم‌گیری رو کنترل می‌کنه (قشر جلوی مغز) توی این آدم‌ها کم‌کاره. البته بهتره این‌جوری بگم: وقتی که مغز این آدم‌ها توی حالت استراحته، عملکرد طبیعی داره؛ ولی وقتی‌که ازش خواسته میشه که خودش رو درگیر کارهای مختلف بکنه، عملکرد کُندی داره. آزمایش‌هایی که فعالیت‌های الکتریکی مغز رو اندازه‌گیری می‌کنن نشون میدن که توی بچه‌های مبتلا به ADD فعالیت امواج سریع مغزی موقع مواجه‌شدن با مسائل ریاضی خیلی کُند میشه. فعالیت امواج سریع نشون میده که مغز فعال و درگیره و وقتی‌که بچه‌های سالم با یه مسئله‌ی ریاضی مواجه میشن، فعالیت این امواج توی مغزشون به‌شدت زیاد میشه. مکانیسمی که این‌جا درگیره با تولید ماده‌ی شیمیایی دوپامین هم ارتباط مستقیم داره. دوپامین، یه ماده‌ی شیمیایی مهم و شناخته‌شده توی مغزه که تمرکز، توجه و انگیزه رو تنظیم می‌کنه. مغزی که به ADD مبتلاست، نمی‌تونه به‌اندازه‌ی کافی دوپامین تولید کنه. برای درمان این مشکل، باید تولید دوپامین توی قشر جلوی مغز رو تحریک کرد و این کاریه که محرک‌های روانی‌ای مثل ریتالین و دِکسِدرین انجام میدن. اون‌ها تولید دوپامین رو بیشتر می‌کنن و همین مغز رو تشویق می‌کنه که فعالیت امواج سریع رو افزایش بده. این محرک‌های روانی مثل دارو هستن و واقعاً هم مؤثر هستن. اون‌ها تمرکز بیمارها رو افزایش میدن و اون‌ها رو آروم می‌کنن. به‌نظر می‌رسه که مداخلات دارویی می‌تونن پیچیدگی‌های بیولوژیکی رو هم رفع کنن. یه مغز ADD فکر می‌کنه که اشتباه سیم‌کشی شده و محرک‌های روانی این نقص ژنتیکی رو جبران می‌کنن. گفتم نقص ژنتیکی، بذار به همون تئوری که گفته بودم بعداً بررسیش می‌کنم برگردیم. نمی‌شه گفت که این نظریه اشتباهه؛ ولی نباید همه‌چیزِ این بیماری رو به ژنتیک ربط بدیم. برای توضیح این مورد باید یه مسیر کوتاه رو طی کنیم و به رشد مغز انسان نگاه کنیم. بیا از اسب‌ها شروع کنیم، نظرت چیه؟ خُب، یه اسب شیرخوار می‌تونه توی اولین روز زندگیش راه بره و بدوه! مثل بقیه‌ی پستاندارهای جوان، این پستاندار هم می‌تونه از همون روز اول تولدش به شکل خارق‌العاده‌ای هماهنگی فیزیکی و عصبی داشته باشه. در مقابل، مغز بچه‌ی انسان باید حدود دو سال رشد کنه تا بعد بچه بتونه راه بره. مغز انسان در مقایسه با اسب یا بقیه‌ی پستاندارها بزرگتر و البته پیچیده‌تره و باید تکامل پیدا کنه. نمی‌شه الان به این مسئله پرداخت؛ ولی مغز ما از زمانی که جدمون از جد شامپانزه‌ها جدا شد (حدود یه میلیون سال پیش) چهار برابر بزرگتر شده. چه نتیجه‌ای میشه گرفت؟ مغز ما موقع تولد نارسه و به تکامل نیاز داره. باید هم این‌طوری باشه؛ چون در غیر این‌صورت سر بچه از کانال زایمان رد نمی‌شد و اگه هم سر ۹ ماهگی به دنیا نیایم، هیچ‌وقت به دنیا نمیایم! این یعنی بخش بزرگی از فرایند رشد شناختی بعد از تولد اتفاق می‌افته. مغز بچه‌ی آدم بعد از تولد توی هر ثانیه میلیون‌ها اتصال جدید برقرار می‌کنه و این پیشرفت رو میشه از نظر فیزیکی (بزرگ شدن جمجمه و جثه‌ی بچه) هم دید. توی سن سه سالگی، اندازه‌ی بدن یه بچه حدود ۲۰درصد اندازه‌ی بدن یه بزرگساله؛ ولی اندازه‌ی مغزش حدود ۸۰درصد اندازه‌ی مغز یه بزرگساله. البته باید این رو هم بگم که این پیشرفت وقتی اتفاق می‌افته که بچه توی این دنیا و بین آدم‌های مختلف زندگی کنه. توی این فرایند توسعه یه جزء ژنتیکی هم وجود داره؛ ولی از پیش تعیین‌شده نیست. ژن‌ها مثل نقشه هستن. ژن‌ها دقیقاً چیکار می‌کنن؟ اون‌ها مشغول برنامه‌ریزی پروتئین‌هایی هستن که ساختار و عملکرد سلول‌ها رو تنظیم می‌کنن؛ ولی توی همین برنامه‌ها هم پتانسیلی وجود داره. این‌که چطوری این پتانسیل خودش رو در عمل نشون میده هم یه بحث جالبه. مدارهای عصبی‌ای که توی فرایند بینایی نقش دارن رو در نظر بگیر. نقشه‌ی این مدارها توی ژن‌ها به‌صورت کدگذاری شده وجود داره؛ ولی رشد بینایی به عوامل محیطی وابسته‌ست. اگه یه بچه‌ای که از نظر ژنتیکی توانایی بینایی کامل داره رو به‌مدت ۵ سال توی یه اتاق تاریک بذارن، تا آخر عمرش کور باقی می‌مونه. بدون ورود امواج نور، این مدار بینایی تحلیل میره و می‌میره و پتانسیل ژنتیکی اون تا ابد بیان‌نشده باقی می‌مونه. توی این مرحله می‌تونیم دوباره به ADD برگردیم. تمرکز، توجه و کنترل تکانه هم بخشی از یه مدار عصبی پیچیده هستن؛ مداری که توی قشر جلوی مغز قرار گرفته. تو نمی‌تونی کسی رو پیدا کنی که از همون روز اول تولدش کنترل تکانه توسعه‌یافته داشته باشه. این یعنی مدارهای مربوط به کنترل تکانه بعد از تولد و به‌مرور زمان ایجاد میشن. سؤال اینه که می‌تونیم اون ورودی‌های محیطی که روی کنترل تکانه و مدارهای مغزی مرتبط اثر می‌ذارن رو شناسایی کنیم؟ توی یه کلام، آره میشه. پایانه‌های عصبی و گیرنده‌هایی که مملو از دوپامین هستن توی سال‌های اول بعد از تولد ایجاد میشن. این پایانه‌ها با تعاملات شاد با اطرافیان تحریک میشن. نگاه محبت‌آمیز یه مادر به بچه‌ش یه نمونه‌ی خوب از این تعامله. توی این لحظه، مغز بچه پُر از مواد شیمیایی خاصیه که باعث رشد گیرنده‌های دوپامین توی قشر جلوی مغز میشن؛ ولی وقتی‌که این ورودی‌ها وجود نداشته باشن چی؟ منظورم اینه اگه یه بچه سال‌های اول عمرش اصلاً هیچ محبتی از اطرافیان دریافت نکنه، چی؟ خوشبختانه روی این موضوع هم تحقیق شده. مطالعه‌هایی که روی میمون‌ها انجام شدن نشون میدن که اگه اطرافیان رو از نظر فیزیکی حذف کنی برای مغز درحال رشد بچه چه اتفاقی می‌افته. برای مثال اگه یه میمون شیرخوار به‌مدت ۶ روز از مادرش دور بشه، سطح دوپامین مغزش به‌شدت کم میشه. مطالعات مشابهی هم روی بچه‌ی انسان انجام شدن. توی این مطالعات، اطرافیان کنار بچه بودن؛ ولی هیچ ارتباطی با بچه برقرار نمی‌کردن و کاملاً نسبت بهش بی‌توجه بودن. چرا یه مادر نباید حضور احساسی داشته باشه؟ یکی از دلایل عدم حضور احساسی، افسردگیه. چندتا مطالعه‌ی بزرگ نشون میدن سطح کورتیزول بدن بچه‌هایی که مادرهای افسرده دارن خیلی بالاتر از بچه‌هاییه که مادرهای سالم دارن. دلیلش هم اینه که مادرهای افسرده هیچ ارتباطی با بچه‌شون برقرار نمی‌کنن. این خیلی اهمیت داره؛ چون وقتی‌که سطح کورتیزول توی بدن بالا باشه، سطح دوپامین به‌شدت کم میشه. به این ورودی‌های محیطی که شناسایی کردیم «هم‌سویی» میگن. توی علم روان‌شناسی، «هم‌سویی» به هماهنگی عاطفی بچه با والدینش اشاره می‌کنه. هم‌سویی وقتی رخ میده که یه مادر وقتی‌که بچه‌ش داره گریه می‌کنه اون رو بغل می‌کنه و سعی می‌کنه اون رو بخندونه یا نیازش رو برطرف کنه. حالت چهره‌ی مادر غم و اندوه بچه رو تأیید می‌کنه و از طرفی هم به بچه نشون میده که توی غمش شریکه. برای یه بچه، هم‌سویی خیلی اهمیت داره؛ چون یه تجربه‌ی هیجان‌انگیز از امنیت و شریک‌شدن دنیا با یه نفر دیگه‌ست. این چیزها شاید خیلی ساده باشن؛ ولی نقش مهمی توی افزایش ترشح دوپامین و رشد مغز دارن. چی میشه وقتی‌که یه بچه هم‌سویی رو تجربه نمی‌کنه؟ اولین چیز اینه که حس اطمینان توی بچه از بین میره. این‌طوری بچه دیگه احساس امنیت نمی‌کنه و توی یه دنیای پر هرج‌ومرج و خطرناک احساس تنهایی می‌کنه. اون بچه دائماً استرس داره و نمی‌تونه اون رو تغییر بده؛ چون مغزش نمی‌تونه واکنش جنگ و گریز رو ایجاد کنه. تنها کاری که اون می‌تونه انجام بده اینه که از مکانیسم طبیعی دفاعی خودش استفاده کنه و نذاره که استرس کل زندگیش رو دربر بگیره و براش مشکلات جدی ایجاد کنه. این‌طوری اون بچه دیگه نمی‌تونه محرک‌های محیطی استرس‌زا رو پردازش کنه و این‌طوریه که مغز کند میشه.
افزایش نرخ ADD نتیجه‌ی یه بحران اجتماعیه که روی پدرومادرها تأثیر می‌ذاره همون‌طوری که بهت گفتم، ورودی‌های محیطی نقش خیلی مهمی توی توسعه‌ی ADD دارن؛ ولی اگه یادت باشه گفتم که یه جزء ژنتیکی ارثی هم توی این قضیه دخیله. سؤال اینه که این دوتا چطوری با هم تعامل دارن؟ بذار همین اول بهت بگم که توی بدن هیچ ژن خاصی وجود نداره که بتونه ADD رو کدگذاری و اجرا کنه. تمام ژن‌هایی که با ADD مرتبط هستن، مثل ژن‌هایی هستن که با افسردگی و اعتیاد به الکل ارتباط دارن. بعضی از آدم‌هایی که این ژن‌ها رو دارن می‌تونن به ADD مبتلا بشن؛ ولی در کل نمی‌شه رابطه‌ی علت و معلولی بین اون‌ها ایجاد کرد. تنها چیزی که میشه گفت اینه که این ژن‌ها فاکتور ریسک هستن. به‌عنوان مثال، مطالعات نشون میدن بچه‌هایی که پدر یا مادرشون به ADD مبتلاست، به احتمال زیاد خودشون هم به ADD مبتلا میشن؛ ولی این اختلال توی بچه‌هایی که پدر یا مادرشون به افسردگی، ‌اضطراب، اعتیاد و وسواس فکری مبتلا هستن خیلی بیشتر دیده میشه. ارتباط خاصی بین بچه‌های مبتلا به ADD‌ و پدرومادرهایی که به اختلال‌های مختلف مبتلا هستن دیده میشه؛ ولی در کل هیچ ژنی وجود نداره که مستقیماً باعث ADD بشه. پس چه چیزی می‌تونه این ارتباط رو توضیح بده؟ یکی از جواب‌های احتمالی، حساسیت بیش‌ازحده. بعضی از آدم‌ها بیش‌فعال هستن؛ یعنی پاسخ‌های شدیدی به محرک‌های ناچیز میدن. وقتی‌که این محرک‌ها فیزیکی باشن، می‌گیم که اون آدم‌ها «آلرژیک» هستن. اگه زنبور یکی رو که به چیزی حساسیت نداره نیش بزنه، فقط دچار تورم و خارش میشه. حالا اگه همون زنبور یکی که آلرژی داره رو نیش بزنه،‌ سریع فشار خونش افت می‌کنه، راه‌های تنفسیش تنگ میشن و تا مرز مردن پیش میره. می‌بینی که این‌جا نیش زنبور عامل این چیزها نبود. تعامل بین محرک و پاسخ فیزیولوژیکی اون آدم بود که باعث این واکنش شدید شد. وقتی‌که آدم‌ها نسبت به محرک‌های محیطی بیش‌ازحد واکنش نشون میدن، بهشون می‌گیم بیش‌فعال هستن. اون‌هایی که به ADD مبتلا هستن از نظر فیزیولوژیکی بیشتر از بقیه‌ی آدم‌ها حساس هستن. بچه‌هایی که به این اختلال مبتلا هستن بیشتر از بقیه حساسیت دارن. اون‌ها پشت‌سرهم سرما می‌خورن و آنفولانزا می‌گیرن و البته بیشتر از بقیه به آسم و اگزما مبتلا میشن. به احتمال زیاد اون‌ها نسبت‌به محرک‌های عاطفی هم حساسیت بالایی دارن. تا حالا شده دست خودت رو با آب جوش بسوزونی؟ وقتی‌که این اتفاق رخ میده، بخشی از اپیدرم (لایه بالایی پوست) از بین میره و پوست تو دیگه ضخیم نیست. این‌طوری انتهای عصب‌ها به سطح نزدیک‌تر میشه و وقتی‌که یه باد خفیف هم به پوستت می‌خوره احساس درد شدیدی داری. اون‌هایی که از نظر روانی حساس هستن هم دقیقاً همچین عملکردی دارن. پوست عاطفی اون‌ها نازکه و پایانه‌های عصبی مغز اون‌ها با یه چیز کوچیک هم تحریک میشه. اون محرک‌هایی که از نظر یه آدم نرمال خفیف و ناچیز هستن، می‌تونن توی یه آدم مبتلا به ADD باعث ایجاد درد عاطفی بشن. حساسیت بیش‌ازحد یه وضعیت ارثیه که می‌تونه نحوه‌ی تعامل عوامل محیطی و ژنتیکی رو توی اختلال ADD توضیح بده. بذار خیلی ساده بگم: ADD نتیجه‌ی تأثیر محیط روی بچه‌هاست. توی این مرحله میشه عوامل مختلف رو به هم مرتبط کرد. این روزها نرخ ADD بیشتر از هر زمان دیگه‌ایه و توی کشورهای پیشرفته‌ای مثل ایالات متحده آمریکا همین‌طوری بالاتر هم میره. برای این‌که درک بهتری داشته باشی باید بگم که آمار ابتلا به ADD توی چند دهه‌ی گذشته ۳۶درصد بیشتر شده. به‌نظرت چه چیزی می‌تونه این رشد چشمگیر رو توضیح بده؟ تغییرات ژنتیکی بین جمعیت‌ها معمولاً در طول چند دهه رخ نمی‌دن و برای ایجاد این تغییرها میلیون‌ها سال زمان نیازه. یکی از دلایلش اینه که این روزها دکترها می‌تونن ADD رو خیلی بهتر از گذشته تشخیص بدن. از طرفی هم دیگه کسی نمی‌ترسه که بگه من فلان اختلال روانی رو دارم؛ چون دیگه مثل قدیم‌ها به آدم انگِ دیوانه و خل‌و‌چل نمی‌زنن. درسته که این عوامل می‌تونن تا حدودی این افزایش آمار رو توضیح بدن؛ ولی دلیل اصلی نیستن. پس چی می‌تونه این رشد ابتلا به ADD رو توضیح بده؟ سبک زندگی! این روزها چاقی توی آمریکا خیلی شیوع پیدا کرده و وقتی‌که می‌خوایم این اپیدمی رو توضیح بدیم به سبک زندگی نگاه می‌کنیم و به سراغ ژن‌ها نمی‌ریم. پس بیا با همین دید ADD‌ رو هم بررسی کنیم. یادت میاد که درمورد بچه‌ها و محیط اطرافشون چی بهت گفتم؟ هم‌سویی یا همون پیوند عاطفی بین بچه و پدرومادرش نقش مهمی توی رشد شناختی داره. حالا سؤال اینه که توی چند دهه‌ی گذشته چه چیزی تغییر کرده که روی هم‌سویی تأثیر منفی گذاشته؟ مطالعات زیادی نشون میدن که آمریکایی‌ها بیشتر از هر زمان دیگه‌ای از نظر اجتماعی منزوی شدن. مردم دوست‌های کمتری دارن و معمولاً دور از خانواده زندگی می‌کنن. مردم خیلی کار می‌کنن که این البته معنی داره. معنیش اینه که یعنی وقتِ آزادِ کمتری دارن. توی سال ۱۹۳۵، یه کارگر به‌طور متوسط در طول هفته ۴۰ ساعت وقت خالی داشت؛ ولی توی دهه‌ی ۹۰ این عدد به ۱۷ ساعت در هفته رسیده. یکی دیگه از چیزهایی که این روزها رواج پیدا کرده کارکردن تمام وقته. پدرومادر نمی‌تونن از پس هزینه‌ی پرستار خصوصی بربیان و از طرفی هم مهدکودک‌ها محیط مناسبی نیستن و محیط‌های مناسب هم خیلی گرونن. از طرفی هم پدرومادر خیلی کم می‌تونن مرخصی بگیرن و این‌طوریه که در کل وقت کمی برای مراقبت از بچه‌هاشون دارن. این روزها پدرومادرها بیشتر از هر زمان دیگه‌ای در معرض استرس هستن؛ دستمزدها کفاف یه زندگی عادی رو نمی‌دن و روابط اجتماعی و خانوادگی هم دارن از بین میرن. این‌طوریه که بچه به شبکه‌ی محدودی از آدم‌ها دسترسی داره. هنوز هم برات سؤاله که چرا نرخ ADD بالاست؟ به همون دلیلی که میزان بیماری‌های قلبی، دیابت و چاقی خیلی بالاست. سبک زندگی توی آمریکای شمالی نمی‌تونه نیازهای اولیه‌ی انسان‌های امروزی رو برآورده کنه. این روزها مدارهای قشر جلوی مغز خیلی از آدم‌ها به اندازه‌ی رگ‌های قلبشون مسدوده. این یه واقعیته و شواهد هم تأییدش می‌کنن. حالا تمام این عوامل رو کنار هم بذار تا به یه معادله‌ی ساده برسی. این روزها پدرومادرها بیشتر از هر زمان دیگه‌ای در معرض استرس، افسردگی و حواس‌پرتی هستن. شاید پدرومادر نیت خوبی داشته باشن؛ ولی این استرس‌ها نمی‌ذارن که با بچه‌شون رابطه‌ی سالم و کاملی داشته باشن. این سبک بچه‌داری کاملاً استرس‌زاست و اون حس امنیت رو توی بچه‌ها از بین می‌بره و همین باعث میشه که توی رشد ساختارهای مغزشون تداخل ایجاد بشه. بچه‌هایی که بیشتر در معرض این چیزها قرار می‌گیرن، از نظر عاطفی خیلی حساس میشن و درنهایت به اون‌هایی تبدیل میشن که به ADD مبتلا هستن.
حرف اصلی کتاب خلاصه کتاب «ذهن‌های ازهم‌پاشیده» می‌خواد اینو بگه که: برای درمان ADD نمی‌شه فقط به محرک‌های روانی توجه کرد. برای این‌که بتونیم این اختلال رو درمان کنیم باید شرایط رشد بچه رو بهتر کنیم و برای پرداختن به این موضوع هم نمی‌شه فقط به بچه توجه کنیم. ما باید بستر خانوادگی و اجتماعی رو در نظر بگیریم؛ چون رشد بچه توی این محیط‌ها انجام میشه.
ثبت نام

ثبت نام کاربر

This site is protected by reCAPTCHA and the Google
Privacy Policy and Terms of Service apply.