فصل ۲ از ۹
ژنها و ایدهها هر دو از طریق تکثیر خودشان پخش میشن.
بلینک شماره ۲: ژنها و ایدهها هر دو از طریق تکثیر خودشان پخش میشن. مغز انسانها و مولکولهای دیانای چندین کار مهم انجام میدن، اما یکی از اساسیترینشون ذخیرهسازی اطلاعاته. و جالبتر اینکه، نوع اطلاعاتی که ذخیره میکنن، یعنی ایدهها و ژنها، به طور طبیعی تمایل دارن که از طریق تکثیر خودشون پخش بشن.
این یعنی چی؟ در سطح بنیادی، تکامل بر اساس ایدهی تکثیرکننده است، یعنی هر چیزی که باعث میشه خودش کپی بشه. برای مثال، یه ژن که توانایی هضم یه نوع خاص غذا رو فراهم میکنه باعث میشه موجود زنده سالم بمونه. این یعنی شانس بقا و تولیدمثل موجود زنده بیشتر میشه و این ژن از طریق نسلهای بعدی تکثیر میشه. اما ایدهها هم میتونن تکثیرکننده باشن. مثلا، یه شوخی خوب یک تکثیرکننده است.
وقتی یه شوخی وارد ذهن کسی میشه، احتمال زیادی هست که اون شخص هم اونو برای دیگران تعریف کنه و به این ترتیب کپی اون شوخی وارد ذهن اونها بشه. تقریبا همهی ایدههای ماندگار مثل زبان، نظریههای علمی یا باورهای مذهبی، به این شکل تکثیرکننده هستن. بنابراین، هم دانش انسان و هم سازگاریهای بیولوژیکی از طریق تکثیر ساخته و پخش میشن. اما تفاوت مهمی بین سازگاریهای بیولوژیکی و دانش انسانها وجود داره. دانش فقط وقتی تکثیر میشه که بیان بشه، در حالی که ژنها حتی وقتی غیرفعالن میتونن تکثیر بشن. اگر یه ایده فقط در ذهن ما ذخیره بشه و هیچ وقت در رفتار یا گفتار بیان نشه، هیچ کس دیگه نمیتونه اون رو بگیره. اما ژنها میتونن از نسلی به نسل دیگه منتقل بشن بدون اینکه هیچ وقت در رفتار بیان بشن. چرا؟ چون در تولیدمثل جنسی، یک انتخاب تصادفی از ژنها از هر دو والد انتخاب میشه، حتی ژنهایی که دیگه رفتار فعالی ایجاد نمیکنن. این ژنها میتونن برای چند نسل تکثیر بشن، قبل از اینکه بمیرن یا دوباره در رفتار بیان بشن.
“چطور این موضوع به نفع من میشه؟ قدرت علم رو حس کن. دیوید دویچ، آغاز بیپایانی، توضیحاتی که جهان رو متحول میکنن یه توضیح خوب میتونه تمام تکههای پازل رو توی ذهن ما جا بندازه. اما این تنها کاری نیست که میتونه انجام بده. توضیحات فقط ما رو روشن نمیکنن، بلکه پایههای دانش بشر و پیشرفت انسان هم از همین توضیحات سرچشمه میگیره. به عبارت دیگه، توضیحات همین دنیای ما رو میسازن. توی این “بلینکها”، شما همراه با من سفری به دنیای علم و فرهنگ خواهید داشت و میفهمید چطور علم شکل میگیره و پیشرفت میکنه و چطور این فرایند میتونه پیشرفت بیپایانی رو ممکن کنه که اسمش همون آغاز بیپایانی است.
فصل ۱ از ۹
علم فقط از تجربه به دست نمیاد، بلکه از نظریات هم به دست میاد.
بلینک شماره ۱: علم فقط از تجربه به دست نمیاد، بلکه از نظریات هم به دست میاد. هیچ انسانی هیچ وقت روی سطح یه ستاره نرفته، چه برسه به اینکه وارد هستهش بشه. با این حال، دانشمندان کلی چیز میدونن در مورد اینکه توی هستهی ستارهها چه خبره، حتی اگه این ستارهها میلیاردها سال نوری با ما فاصله داشته باشن.
چطور ممکنه؟ چون تجربه تنها راه آگاهی نیست. تجربهگرایی یه نظریه است که میگه ما تمام دانش خودمون رو از تجربیات حسی به دست میاریم. اما همونطور که خواهید دید، این نظریه اشتباهه. تجربهگرایان تصور میکنن ذهن ما شبیه یه کاغذ سفید است که تجربیات حسی روش نوشته میشه. این یعنی ما فقط گیرندههای منفعل اطلاعاتیم نه خالقهای اونها.
اما برخلاف دیدگاه تجربهگرایان، دانش ما نمیتونه فقط به مشاهدات فردی وابسته باشه. مثلا، حتی با اینکه شما چندین بار طلوع خورشید رو دیدید، دانش شما از اینکه فردا خورشید طلوع میکنه، تنها بر اساس همین مشاهدات نیست. اگر اینطور بود، توی روزهای ابری شما فرض میکردید که خورشید طلوع نکرده چون نمیدیدیدش. علاوه بر این، ظاهر میتونه گمراهکننده باشه. مثلا، زمین به نظر ثابت میاد، حتی با اینکه واقعا در حال چرخشه. پس، اگرچه تجربه برای علم ضروریه، اما منبع اصلی دانش از تجربه نیست.
اگر اینطور بود، دانش ما از ستارهها، مثلا، محدود میشد به همون چیزی که از نگاه کردن به آسمان شب یاد میگرفتیم. در واقع، منبع واقعی دانش ما نظریه و حدس و گمانه. به ستارهها دوباره فکر کنید. این حقیقت که در هستهی ستارهها منبع انرژی معادل میلیاردها نیروگاه هست، چیزی نیست که بتونیم ببینیم. این رو فقط از طریق نظریه میدونیم. چنین نظریات علمی از حدس و گمان، تخمین و شایعات به دست میاد که میشه اونها رو از طریق تجربه با مشاهدات و آزمایشات آزمایش کرد.
فصل ۲ از ۹
ژنها و ایدهها هر دو از طریق تکثیر خودشان پخش میشن.
بلینک شماره ۲: ژنها و ایدهها هر دو از طریق تکثیر خودشان پخش میشن. مغز انسانها و مولکولهای دیانای چندین کار مهم انجام میدن، اما یکی از اساسیترینشون ذخیرهسازی اطلاعاته. و جالبتر اینکه، نوع اطلاعاتی که ذخیره میکنن، یعنی ایدهها و ژنها، به طور طبیعی تمایل دارن که از طریق تکثیر خودشون پخش بشن.
این یعنی چی؟ در سطح بنیادی، تکامل بر اساس ایدهی تکثیرکننده است، یعنی هر چیزی که باعث میشه خودش کپی بشه. برای مثال، یه ژن که توانایی هضم یه نوع خاص غذا رو فراهم میکنه باعث میشه موجود زنده سالم بمونه. این یعنی شانس بقا و تولیدمثل موجود زنده بیشتر میشه و این ژن از طریق نسلهای بعدی تکثیر میشه. اما ایدهها هم میتونن تکثیرکننده باشن. مثلا، یه شوخی خوب یک تکثیرکننده است.
وقتی یه شوخی وارد ذهن کسی میشه، احتمال زیادی هست که اون شخص هم اونو برای دیگران تعریف کنه و به این ترتیب کپی اون شوخی وارد ذهن اونها بشه. تقریبا همهی ایدههای ماندگار مثل زبان، نظریههای علمی یا باورهای مذهبی، به این شکل تکثیرکننده هستن. بنابراین، هم دانش انسان و هم سازگاریهای بیولوژیکی از طریق تکثیر ساخته و پخش میشن. اما تفاوت مهمی بین سازگاریهای بیولوژیکی و دانش انسانها وجود داره. دانش فقط وقتی تکثیر میشه که بیان بشه، در حالی که ژنها حتی وقتی غیرفعالن میتونن تکثیر بشن. اگر یه ایده فقط در ذهن ما ذخیره بشه و هیچ وقت در رفتار یا گفتار بیان نشه، هیچ کس دیگه نمیتونه اون رو بگیره. اما ژنها میتونن از نسلی به نسل دیگه منتقل بشن بدون اینکه هیچ وقت در رفتار بیان بشن. چرا؟ چون در تولیدمثل جنسی، یک انتخاب تصادفی از ژنها از هر دو والد انتخاب میشه، حتی ژنهایی که دیگه رفتار فعالی ایجاد نمیکنن. این ژنها میتونن برای چند نسل تکثیر بشن، قبل از اینکه بمیرن یا دوباره در رفتار بیان بشن.
فصل ۳ از ۹
فرهنگها بر اساس میمهایی که اونها رو تعریف میکنن، ثابت یا پویا هستن.
بلینک شماره ۳: فرهنگها ثابت یا پویا هستن، بسته به اینکه میمهایی که اونها رو تعریف میکنن، تغییر میکنن یا نه. مردم عاشق تعریف داستانهای جالب هستن، بعضیشون حقیقت دارن، بعضیشون هم ساخته دست خود آدمها هستن. و بعضی از این داستانها حاوی ایدههایی هستن که به اندازه کافی جالب هستن تا دوباره برای بقیه تعریف بشن، و این روند میتونه توی چند نسل ادامه پیدا کنه.
این فرایند خلق و دریافت ایدهها، اساس فرهنگها رو تشکیل میده. در واقع، فرهنگها از ایدههای دیرپایی تشکیل میشن که از فردی به فرد دیگه منتقل میشن. این ایدهها به اسم میم شناخته میشن و باعث میشن تا کسانی که این ایدهها رو دارن، به طرق مشابهی رفتار کنن. برای مثال، ارزشهای مشترک یک ملت، توانایی برقراری ارتباط با یک زبان خاص، یا درک یک سبک موسیقی خاص، همگی میمهایی هستن که رفتار رو تعریف میکنن. پس، گروههای مختلف میمها فرهنگهای متفاوتی رو میسازن. اما میمها فرهنگها رو به شیوهی دیگهای هم از هم متمایز میکنن.
بر اساس اینکه میمها تغییر میکنن یا نه، فرهنگها میتونن ثابت یا پویا باشن. در فرهنگهای ثابت، میمها یا تغییر نمیکنن یا تغییرشون انقدر کنده که دیده نمیشه. فرهنگهای ثابت قوانینی، آداب و رسوم یا تابوهایی دارن که مانع تغییر میمها میشن. اونا به شدت از میمهای موجود حمایت میکنن، اجازه تغییرات رو نمیدن و نقد وضعیت موجود رو سرکوب میکنن. در مقابل، جوامع پویا تحت تسلط میمهای منطقی هستن که از تفکر انتقادی و عقلانی نشات میگیرن. مردم در جوامع پیشرفته و آزاد میتونن میمها رو از طریق تفکر انتقادی تغییر بدن و نسخههای اصلاحشدهشون رو منتقل کنن. این جوامع به این ترتیب، جوامع پویایی میشن. در واقع، جامعه غربی یک نوع استثنا هست. تنها جامعهای که هم تغییرات سریع داره و هم طول عمر زیادی داره.
فصل ۴ از ۹ سیستمهای دانش به تدریج تکامل پیدا میکنن تا به جهانیشدن برسن.
اگه به این که دارم میخونم توجه کنی، میبینی که هر کلمه از ترکیب حروف تشکیل شده و این ترکیبها از یک سیستم نوشتاری بیانگر معنی میشن. این سیستمها در واقع نمایانگر این هستن که چطور دانش ساخته میشه. سیستمهای دانش، مثل سیستمهای نوشتاری، به تدریج تکامل پیدا میکنن. مثلاً در ابتداییترین سیستم نوشتاری، از تصاویری به نام «پیکتوگرام» استفاده میشده تا کلمات رو نشون بدن. یه دایره ممکن بود نماد خورشید باشه و یه فلش نماد درخت. بعدتر، با اضافه کردن قوانین جدید به سیستم نوشتاری، بدون نیاز به اضافه کردن تصاویری بیشتر، نوشتار تغییر پیدا کرد.
بعدتر، یکی اومد و اختراع کرد که چطور نمادها رو میشه طوری ترکیب کرد که به هر معنای ممکن برسیم. این اختراع که الفبا بود، یک جهش بزرگ در سیستمهای نوشتاری بود. از این رو، با اختراع الفبا، سیستمهای نوشتاری به طور ناگهانی تواناییهای جدیدی پیدا کردن که باعث شد قدرت توضیحی سیستمها خیلی زیاد بشه.
فصل ۵ از ۹ تصمیمگیری عقلانی و دموکراتیک در گروهها اثبات شده که غیرممکنه.
حالا بیاید از منظر تصمیمگیری در گروهها به قضیه نگاه کنیم. در سال ۱۹۵۱، اقتصاددان معروف، کنت ارو، یه تئوری جدید رو ارائه داد که میگفت تصمیمگیری جمعی، یعنی این که چند نفر بر اساس اراده جمعی تصمیم بگیرن، ذاتاً غیر عقلانیه. او پنج اصل ابتدایی رو مطرح کرد که برای تصمیمگیریهای عقلانی و دموکراتیک باید رعایت بشه، اما خودش ثابت کرد که هیچوقت نمیشه این اصول رو همزمان در نظر گرفت. بنابراین، تصمیمگیریهای جمعی عملاً عقلانی نیستن.
ارو نشون داد که حتی در بهترین حالت، وقتی میخواهیم از گزینههای موجود انتخاب کنیم، انتخابهای عقلانی به دلیل تنوع نظرات در گروهها امکانپذیر نیست. این قضیه باعث شد که یک تئوری غیرمنتظره مطرح بشه و بحث جدیدی در علم سیاست و تصمیمگیری ایجاد بشه.
فصل ۶ از ۹ چون نمیدونیم در آینده چی کشف خواهیم کرد، خوشبینها باور دارن که همه چیز ممکنه.
در سال ۱۷۸۹، اقتصاددان مشهور، توماس مالتوس، پیشبینی کرد که بشریت در قرن ۱۹ به نقطهای میرسه که دیگه پیشرفتی نخواهد داشت و جمعیت زیاد دیگه نمیتونه از پس تولید غذای کافی بر بیاد. اما مالتوس فراموش کرد که ما هنوز چیزهایی رو کشف نکردیم که ممکنه در آینده کشف بشن. در واقع، خوشبینی به این معناست که به دلیل عدم پیشبینی دقیق آینده، هیچ چیزی رو نمیشه محدود کرد.
این باور که ما ممکنه در آینده به تواناییهایی برسیم که هیچوقت حتی فکرش رو نکردیم، باعث میشه که انسانها همیشه به دنبال کشف چیزهای جدید باشن. حتی اگه کسی هیچوقت نتونه چیزی رو پیدا کنه، ممکنه کشفیات جدیدی انجام بده که خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر میکنه، مفید باشه.
فصل ۷ از ۹
به نظر میرسد که جامعهها تمایل به بازسازی و توسعه دائمی دارند.
یکی از ویژگیهای اصلی انسانها این است که همیشه به دنبال پیشرفت و بهبود هستند. این پیشرفتها به صورت تدریجی، اما ثابت، در جوامع مختلف رخ میدهند. به عبارت دیگر، جوامع بشر بهطور طبیعی به سمت تکامل حرکت میکنند، بهویژه زمانی که با مشکلات یا بحرانها روبرو میشوند. این تمایل به بازسازی و تکامل ممکن است ناشی از ویژگیهای ذاتی انسانها باشد که دائماً در جستجوی بهبود شرایط زندگی خود هستند.
مثالهایی از این بازسازی اجتماعی میتواند شامل تغییرات در ساختار سیاسی، اقتصادی یا فرهنگی باشد. در طول تاریخ، جوامع برای مواجهه با بحرانها و چالشها، روشها و رویکردهای جدیدی برای حل مسائل اجتماعی و اقتصادی ایجاد کردهاند. مثلاً در دوران انقلاب صنعتی، جوامع غربی به شیوههای نوین تولید روی آوردند که باعث تغییرات عظیمی در ساختار اجتماعی و اقتصادی آن دوران شد.
فصل ۸ از ۹
تکنولوژی باعث تغییرات سریع در جوامع و فرهنگها میشود.
یکی از بزرگترین عواملی که در شکلدهی به جوامع و فرهنگها تأثیر دارد، پیشرفتهای تکنولوژیکی است. با گسترش تکنولوژی و نوآوریهای جدید، جوامع میتوانند مسیر جدیدی را برای خود ترسیم کنند. این تغییرات تکنولوژیکی نه تنها در سطح اقتصادی، بلکه در سطح فرهنگی و اجتماعی نیز اثرات عمیقی بر جای میگذارند. در واقع، برخی از تغییرات عمدهای که در طول تاریخ در جوامع رخ دادهاند، نتیجه مستقیم استفاده از تکنولوژیهای جدید بوده است.
برای مثال، ظهور اینترنت و شبکههای اجتماعی باعث تغییرات عمیقی در نحوه ارتباط افراد با یکدیگر شده است. این تکنولوژیها نحوه تفکر، رفتار و تعاملات اجتماعی انسانها را بهشدت تحت تأثیر قرار دادهاند. در نتیجه، جوامع قادر به ایجاد فرهنگها و هویتهای جدید شدهاند که به شدت با دنیای دیجیتال و آنلاین در ارتباط هستند.
فصل ۹ از ۹
انسانها با آگاهی از تاریخ و استفاده از آن میتوانند بهتر آینده خود را شکل دهند.
آخرین فصل کتاب به موضوع استفاده از تاریخ و تجربیات گذشته برای شکل دادن به آینده میپردازد. اگر انسانها بتوانند از تجربیات گذشته خود بهرهبرداری کنند و با استفاده از دانش تاریخی، راههای بهتری برای حل مشکلات حال و آینده پیدا کنند، میتوانند جوامع بهتری بسازند. در حقیقت، تاریخ یک معلم بزرگ است که به ما میآموزد چگونه میتوانیم از اشتباهات گذشته اجتناب کرده و به سمت آیندهای بهتر حرکت کنیم.
مثالهای زیادی از این رویکرد در تاریخ وجود دارد، مانند استفاده از دانش تاریخی در حوزه سیاست، علم، هنر و فناوری. بسیاری از پیشرفتها و موفقیتهای بزرگ بشری نتیجه استفاده از تجربیات گذشته و تلاش برای بهبود شرایط بوده است.
نتیجهگیری کلی: کتاب بهطور کلی به این نکته اشاره دارد که فرهنگها و جوامع بشری از طریق تعاملات پیچیدهای از میمها، تغییرات اجتماعی، و پیشرفتهای تکنولوژیکی شکل میگیرند و تکامل مییابند. همچنین، این فرآیندها بهطور پیوسته در حال تغییر و تحول هستند و انسانها از طریق این تغییرات به سمت دنیای جدیدتری حرکت میکنند.
در نهایت، انسانها با استفاده از قدرت تفکر عقلانی و علمی، میتوانند راهحلهایی برای مشکلات جهانی پیدا کنند و به پیشرفتهای جدیدی دست یابند.