خیلی از آدمای خجالتی فکر میکنن چون از اول مهارتهای ارتباطی خوبی نداشتن، هیچوقت نمیتونن تو مکالمهها حرفی برای گفتن داشته باشن. 😅 اما حقیقت اینه که مکالمه کوتاه (Small Talk) یه ویژگی ذاتی نیست و چیزی نیست که به طور غریزی بلد باشیم. وقتشه این فکر رو کنار بذاریم و یه نگاه جدید به مکالمه کوتاه داشته باشیم.
حقیقت ساده اینه که مکالمه کوتاه یه مهارته که میشه یاد گرفت. بله، بعضی آدمها بهطور طبیعی تو موقعیتهای اجتماعی راحتتر حرکت میکنن، اما اکثر ما باید روش کار کنیم و مهارتهای مکالمهمون رو پرورش بدیم. 💪
نویسنده خودش یه آدم خجالتی، علاقهمند به کتاب و کمی اضافهوزن داشته و در نهایت دنبال یه شغل مهندسی رفته که نیاز کمی به ارتباط با دیگران داشت. وقتی مجبور بود تو جلسات یا کنفرانسها شرکت کنه، اضطرابش زیاد میشد. اون موقعها مثل یه ربات عمل میکرد و فقط با پرسیدن «شغلت چیه؟» سعی میکرد مکالمه رو ادامه بده، که نتیجهش این بود که هر گفتوگو نهایتاً تو چند دقیقه خشک میشد. 😬
نزدیک ۴۰ سالگی بود که فهمید وزنش و تصویر منفیای که از خودش داشت، جلوش رو گرفته. بعد هم طلاق گرفت. اون موقع بود که فهمید برای آشنایی با آدمهای جدید باید تغییر کنه. شروع کرد به مراقبت از سلامتی خودش و ۶۵ پوند وزن کم کرد. سپس تصمیم گرفت مهارتهای اجتماعیاش رو تقویت کنه و با مشاهده و تقلید از آدمهای موفق تو مکالمهها تمرین کنه. ✨
یه شب تو یه بار، دوستش ترغیبش کرد که به مردی نزدیک بشه که چند بار بهش نگاه کرده بود اما خودش جرات نکرده بود بیاد جلو. وقتی معرفی شد، مرد به نام Rex از دیدنش خیلی خوشحال شد. مکالمهشون همون شب باعث شد دوستیه نزدیکی شکل بگیره. بعداً Rex یه حقیقت جالب رو بهش گفت: اون شب خودش هم به خاطر خجالتی بودن جرات نکرده بود نزدیکش بشه! 😲
این تجربه به نویسنده نشون داد که چقدر مکالمه کوتاه قدرت داره؛ یه تلاش ساده و غیرعادی میتونه یه دوستی مهم یا فرصت جدید بسازه. از اون به بعد، اون خودش رو وقف یادگیری و آموزش این مهارت کرد. کسبوکارش، The Fine Art of Small Talk، از اون موقع به هزاران نفر کمک کرده تا مهارتهای مکالمهشون رو یاد بگیرن.
با دنبال کردن نکات عملیای که تو این کتاب ارائه شده، تو هم میتونی یه گفتگوکننده ماهر و راحت باشی و تو هر جمعی بدرخشی. 🌟🗣️
از سوار شدن آسانسور با همکارا گرفته تا جلسههای والدین و معلم، مکالمههای کوتاه یا همون Small Talk تو خیلی از لحظات زندگی ما حضور داره. 😅 شاید فکر کنیم این گفتگوها بیمعنی هستن، اما واقعیت اینه که همین مکالمههای کوتاه پایه و اساس ایجاد ارتباط صمیمی رو میذارن؛ ارتباطی که میتونه دوستیها، روابط عاشقانه یا روابط کاری رو بسازه و تقویت کنه. 💬💖💼
با وجود اهمیتش، فکر کردن به اینکه بخوایم وارد یه مکالمه کوتاه بشیم، خیلیها رو استرس و اضطراب میندازه. به جای اینکه از فرصتهای گفتگو استفاده کنیم، این نگرانیها باعث میشن تو گوشهی جمعها گیر کنیم یا حتی از شرکت تو رویدادها فرار کنیم. 😬 فقط یه لحظه فکر کن به تمام فرصتهایی که ممکنه به خاطر ترس از مکالمه کوتاه از دست داده باشی…
چه تو یه آدم درونگرا باشی که از نزدیک شدن به غریبهها میترسه، چه یه آدم خوشصحبت که دنبال اینه مهارت جذابیت و حرف زدنش رو بهتر کنه، این کتاب پر از نکات، مهارتها و تکنیکهاست که بهت کمک میکنه هنر ظریف مکالمه کوتاه رو به خوبی یاد بگیری و تو هر جمعی راحت باشی. 😎✨
خیلی از آدمای خجالتی فکر میکنن چون از اول مهارتهای ارتباطی خوبی نداشتن، هیچوقت نمیتونن تو مکالمهها حرفی برای گفتن داشته باشن. 😅 اما حقیقت اینه که مکالمه کوتاه (Small Talk) یه ویژگی ذاتی نیست و چیزی نیست که به طور غریزی بلد باشیم. وقتشه این فکر رو کنار بذاریم و یه نگاه جدید به مکالمه کوتاه داشته باشیم.
حقیقت ساده اینه که مکالمه کوتاه یه مهارته که میشه یاد گرفت. بله، بعضی آدمها بهطور طبیعی تو موقعیتهای اجتماعی راحتتر حرکت میکنن، اما اکثر ما باید روش کار کنیم و مهارتهای مکالمهمون رو پرورش بدیم. 💪
نویسنده خودش یه آدم خجالتی، علاقهمند به کتاب و کمی اضافهوزن داشته و در نهایت دنبال یه شغل مهندسی رفته که نیاز کمی به ارتباط با دیگران داشت. وقتی مجبور بود تو جلسات یا کنفرانسها شرکت کنه، اضطرابش زیاد میشد. اون موقعها مثل یه ربات عمل میکرد و فقط با پرسیدن «شغلت چیه؟» سعی میکرد مکالمه رو ادامه بده، که نتیجهش این بود که هر گفتوگو نهایتاً تو چند دقیقه خشک میشد. 😬
نزدیک ۴۰ سالگی بود که فهمید وزنش و تصویر منفیای که از خودش داشت، جلوش رو گرفته. بعد هم طلاق گرفت. اون موقع بود که فهمید برای آشنایی با آدمهای جدید باید تغییر کنه. شروع کرد به مراقبت از سلامتی خودش و ۶۵ پوند وزن کم کرد. سپس تصمیم گرفت مهارتهای اجتماعیاش رو تقویت کنه و با مشاهده و تقلید از آدمهای موفق تو مکالمهها تمرین کنه. ✨
یه شب تو یه بار، دوستش ترغیبش کرد که به مردی نزدیک بشه که چند بار بهش نگاه کرده بود اما خودش جرات نکرده بود بیاد جلو. وقتی معرفی شد، مرد به نام Rex از دیدنش خیلی خوشحال شد. مکالمهشون همون شب باعث شد دوستیه نزدیکی شکل بگیره. بعداً Rex یه حقیقت جالب رو بهش گفت: اون شب خودش هم به خاطر خجالتی بودن جرات نکرده بود نزدیکش بشه! 😲
این تجربه به نویسنده نشون داد که چقدر مکالمه کوتاه قدرت داره؛ یه تلاش ساده و غیرعادی میتونه یه دوستی مهم یا فرصت جدید بسازه. از اون به بعد، اون خودش رو وقف یادگیری و آموزش این مهارت کرد. کسبوکارش، The Fine Art of Small Talk، از اون موقع به هزاران نفر کمک کرده تا مهارتهای مکالمهشون رو یاد بگیرن.
با دنبال کردن نکات عملیای که تو این کتاب ارائه شده، تو هم میتونی یه گفتگوکننده ماهر و راحت باشی و تو هر جمعی بدرخشی. 🌟🗣️
خیلیها از نزدیک شدن به دیگران برای شروع مکالمه فراری هستن، چون از رد شدن میترسن. 😬 در واقع، بعد از ترس از سخنرانی عمومی، شروع مکالمه با غریبهها یکی از بزرگترین ترسهای اجتماعی تو کشورهای غربیه. پس اگه میخوای شبکهی روابطت رو گسترش بدی، این خودت هستی که باید جرات به خرج بدی و به آدمایی که دوست داری بشناسی نزدیک بشی. 💪🌐
برای اینکه اعتماد به نفس لازم برای شروع یه مکالمه رو پیدا کنی، اول باید ترس از رد شدن رو کنار بذاری. یه نکته خوب اینه که تو بیشتر مواقع، مردم قدردان هستن وقتی تو تلاش میکنی باهاشون صحبت کنی، مخصوصاً آدمای خجالتی. وقتی میخوای تصمیم بگیری که به چه کسی نزدیک بشی، بهتره دنبال آدمایی باشی که تنها نشستن یا قبلاً باهات تماس چشمی داشتن 👀😊.
وقتی اعتماد به نفس کافی پیدا کردی و آماده شدی به کسی نزدیک بشی، شروع مکالمه خیلی سادهست. بیشتر مواقع، وقتی به کسی لبخند میزنی، اون هم لبخند جواب میده 😄. اولین قدم اینه که یه لبخند دوستانه بزنی و باهاش تماس چشمی برقرار کنی. بعد، خودت اولین نفر باش و معرفی کن خودت رو. دستت رو برای دست دادن دراز کن و چیزی شبیه به این بگو: «سلام، من ترِیسی هستم. خوشبختم که آشنا شدیم.» 🤝
گاهی وقتا میخوای به یه گروه از آدمها نزدیک بشی. این میتونه کمی ترسناک باشه، ولی غیرممکن نیست. اول، از فاصله نشون بده که به گروه علاقه داری و به گوینده توجه کن. بیشتر مواقع، گروه متوجه میشه و جا برای تو باز میکنه. وقتی وارد شدی، بذار گروه کمی بهت عادت کنه و گرم بشه قبل از اینکه نظر قویای بدی.
در بعضی موارد، صحبت نکردن با کسی ممکنه باعث بشه متکبر یا دور از دسترس به نظر برسی. نویسنده خودش این تجربه رو داشته: یه آدم به اسم باب، معاون ارشد یه شرکت معتبر، رو تو چند رویداد کاری که با دوستش رفته بود دیده بود. اون موقع، اعتماد به نفس بالای باب باعث شده بود نتونه خودش رو معرفی کنه 😅. بعد، وقتی یه شغل جدید به عنوان فروشنده مهندسی شروع کرد، باب رو برای معرفی محصولات شرکتش تماس گرفت. اما باب پیشنهادش رو رد کرد و بهش گفت که هر وقت مسیرشون با هم تلاقی کرده، اون رو نادیده گرفته! 😱
اون روز نویسنده یه درس مهم گرفت: همیشه به نفعته که خودت رو معرفی کنی. معرفی نکردن ممکنه فرصتها رو ازت بگیره و حتی باعث سوءتفاهم بشه. 💡
تا حالا پیش اومده با یه غریبه حرف بزنی و حس کنی که کاملاً راحت هستی؟ 😌 احتمالاً اون غریبه تصادفی این حس خوب رو ایجاد نکرده. اکثر ما انتظار داریم که بقیه مسئولیت هدایت مکالمه رو به عهده بگیرن، اما ارتباطگیرهای حرفهای میدونن که وقتی خودت مکالمه رو هدایت میکنی، حس مثبت ایجاد میکنه و باعث میشه آدمها دوست داشته باشن باهات کار کنن یا وقت بگذرونن. 🌟
یه راه ساده برای اینکه مسئول هدایت مکالمه باشی، اینه که مثل یه میزبان رفتار کنی. 🏠 درست مثل هر میزبان حرفهای، روی یاد گرفتن اسم هر کسی که باهاش حرف میزنی تمرکز کن. بعد از معرفی خودت، از طرف مقابل بپرس: «اسم تو چیه؟» — تاکید روی «تو» باعث میشه حس مهم بودن کنه. ✨
وقتی آدمهای جدید به جمع اضافه میشن، میتونی نقش میزبان رو ادامه بدی و افراد تازهوارد رو با اسم معرفی کنی. نویسنده خودش یه بار این کار رو تو یه رویداد انجام داد: اول با سه نفری که روی میزش نشسته بودن آشنا شد و بعد وقتی بقیه مهمونا رسیدن، اول خودش رو معرفی کرد و بعد دیگران رو. این کار یه جو دوستانه ساخت و باعث شد به عنوان رهبر گروه دیده بشه. 😎
بعد از معرفیها، نوبت به تو میرسه که موضوع مکالمه رو تعیین کنی. میتونی قبلش با ایدههای شروعکنندهی گفتگو (Icebreakers) آماده باشی. سعی کن چیزی فراتر از پرسیدن «شغلت چیه؟» باشه، چون این سؤال معمولاً مکالمه طولانی یا عمیق ایجاد نمیکنه. 💡 به جای اون، تو یه رویداد کاری میتونی بپرسی «چطور وارد این صنعت شدی؟» یا تو یه جمع اجتماعی دربارهی سرگرمیهاشون سؤال کنی.
میتونی حتی سوالات خلاقانهتر هم داشته باشی تا مکالمه جذابتر بشه. نویسنده یه بار یه برنامه تلویزیونی دید که توش خبرنگاری به یه مهمونی رفته بود و بعد از معرفی شدن، از مهمان پرسید «ستارهشناسیت چیه؟» و مکالمهای دربارهی فال و طالعبینی شروع شد. 🌌 سوالات شروعکننده لازم نیست خیلی جسورانه باشن، اما هدف اصلی اینه که طرف مقابل حس راحتی کنه و نشون بدی بهش علاقه داری. 💬😊
«آخر هفتهت چطور بود؟» «چطوری؟» «کار امروز چطور بود؟» 😅 مشکل این سوالهای روزمره اینه که معمولاً جوابهاشون شبیه هم هستن: «خوبه، تو چطور؟» اینجور مکالمهها صمیمیت لازم رو ندارن و نمیتونن به جوابهای عمیقتر منجر بشن. اگه میخوای یه گفتگوکننده بهتر باشی، باید عمیقتر بری و از این روزمرگیها فرار کنی. 🌟
بهترین راه برای بهتر کردن مکالمهها اینه که سوالات باز (Open-ended Questions) بپرسی. سوالات باز نشون میدن که واقعاً به حرفهای طرف مقابل اهمیت میدی و بهت اجازه میدن بدون اینکه فضولی کنی یا فشار بیاری، بیشتر دربارهی پاسخهاش بدونی. مثلاً پرسیدن «نظر تو دربارهی اون فیلم چی بود؟» به طرف مقابل اجازه میده خودش تصمیم بگیره چقدر اطلاعات میخواد بهت بده. 🎬
فرض کن آخر روز از بچهت میپرسی «امروز مدرسه چطور بود؟» جواب معمولش یه «خوبه» کوتاهه. اما به جای اینکه مکالمه خشک بشه، میتونی با یه سوال باز دیگه ادامه بدی. مثلاً بپرسی کدوم کلاس رو بیشتر دوست داشت و چرا. وقتی مکالمهت با سوالات باز شکل بگیره و علاقه واقعی نشون بدی، ممکنه بچهت اطلاعات بیشتری دربارهی علایق و دوستاش باهات در میون بذاره. یعنی حتی با مکالمه کوتاه میتونی فرزندت رو بهتر بشناسی. 👧💬
همین موضوع برای همکار هم صدق میکنه. وقتی همکارت میپرسه آخر هفتهت چطور بود، به جای جواب کوتاه، یه داستان کوتاه از آخر هفتهت تعریف کن و بعد ازش بپرس او چطور بوده. با این کار، حتی اگر تو مکالمه رو شروع نکردی، الگوی گفتگویی که میخوای رو میسازی. 😎
البته اینکه بدونی چه چیزی مناسب پرسیدن تو هر موقعیتی هست هم با خودتونه. سوالات بازت میتونن شبیه یه مصاحبه کوچک باشن و حتی قبل از تعامل با غریبهها آماده باشی. اما حواست باشه به واکنش طرف مقابل هم دقت کنی. اگه از همکارت یه سوال شخصی پرسیدی و اون موضوع رو برگردوند سر کار، یعنی احتمالاً اون موقع نمیخواد وارد مکالمه کوتاه بشه. اینجاست که احترام گذاشتن به انتخابش و برگشتن به موضوع مورد علاقهاش خیلی مهمه. 👍
وقتی وارد مکالمه کوتاه (Small Talk) میشی، همیشه احتمال داره لحظاتی پیش بیاد که مکالمه وارد سکوت خجالتآور بشه 😅. اگه منتظر بمونی که طرف مقابل چیزی بگه، ممکنه مکالمه کاملاً بمیره. پس وقتی سکوت پیش اومد، خودت کنترل مکالمه رو به دست بگیر و جریان صحبت رو دوباره به حالت راحت برگردون. 🌟
یکی از روشها برای پر کردن این سکوت، پرسیدن یه سوال باز جدید هست که مسیر مکالمه رو تغییر بده. اگه تو اون لحظه نتونی سوال خوب پیدا کنی، میتونی از حروف اختصاری FORM کمک بگیری: Family (خانواده)، Occupation (شغل)، Recreation (سرگرمیها) و Miscellaneous (موارد متفرقه).
سه دسته اول که واضح هستن، اما دسته Miscellaneous جای خلاقیت بیشتره. میتونی از یه آشنا جدید بپرسی آخرین کتابی که خونده چی بوده، یا اگه وارد یه مکالمه گروهی شدی، از افراد بپرسی چطور همدیگه رو شناختن. 📚✨
گاهی ممکنه با FORM هم چیزی به ذهنت نرسه یا سوالی دربارهی گذشته طرف مقابل اون لحظه مناسب نباشه. تو این شرایط، یه راه دیگه اینه که به اطرافت و طرف مقابل توجه کنی و سرنخ پیدا کنی. لباسش چی پوشیده، مکان کجاست، یا جزئیات رویدادی که شرکت کردی میتونن موضوعهای ساده و راحتی برای ادامه مکالمه باشن. مثلاً تو یه عروسی میتونی از مهمونا دربارهی رابطهشون با عروس یا داماد بپرسی. مهم اینه که واقعی و صادقانه باشی تو حرفهات. 😌
اما مراقب باش! بعضی موضوعها هستن که بهتره ازشون دوری کنی. شایعه، مسائل جنجالی یا مشکلات شخصی معمولاً باعث میشن طرف مقابل تصور منفی ازت پیدا کنه 🚫. همچنین، اگه با یه آشنا یا همکار معمولی حرف میزنی، سعی کن سوالات خیلی جزئی دربارهی شغل یا اعضای خانوادهش که از مکالمه قبلی یادته نپرسی، چون ممکنه شرایط تغییر کرده باشه. مثلاً اگه شغلش رو از دست داده یا اتفاق بدی تو خانوادهش افتاده باشه، سوالت میتونه باعث یه سکوت ناخوشایند بشه. بهتره سوالات عمومی بپرسی و اجازه بدی خودش تصمیم بگیره چه چیزی از زندگیش رو باهات در میون بذاره. 🌿
تا حالا پیش اومده یه داستان تعریف کنی و حس کنی طرف مقابل گوش نمیکنه؟ 😑 اگه این اتفاق افتاده باشه، احتمالاً حس ناامیدی یا حتی دلخوری داشتی و شاید حتی تصمیم گرفتی دیگه با اون فرد صحبت نکنی. برای اینکه یه مکالمه خوب پیش بره، هر دو طرف باید احساس شنیده شدن، ارزشمند بودن و درک شدن داشته باشن. یعنی علاوه بر اینکه مسئولیت هدایت مکالمه رو به عهده میگیری، باید گوش دادن فعال (Active Listening) هم داشته باشی. 🎧
حتی اگر طبیعتاً آدم گوشدقتی هستی، باز هم باید اطمینان پیدا کنی که طرف مقابل احساس کنه که واقعاً بهش گوش میدی. یکی از راهها برای نشون دادن توجه واقعی، زبان بدن هست. دستهات رو روی سینه ننداز، شونهها رو قوز نکن و با لباس، مو یا زیورآلات بازی نکن. به جای اون، کمی به جلو خم شو، سر تکون بده، لبخند بزن و تماس چشمی برقرار کن – اینها نمونههایی از زبان بدن دوستانه و قابل دسترس هستن که نشون میده تو در مکالمه درگیر هستی. 👀😊
نشونههای کلامی هم مهم هستن تا طرف مقابل بفهمه تو فعالانه گوش میدی. نویسنده یه داستان دربارهی یه پسر هشت ساله به اسم نیکلاس تعریف میکنه. یه روز بعد از مدرسه، نیکلاس داشت به پدرش دربارهی روزش میگفت؛ نقاشی از کوهها کشیده بود، تو فوتبال تاچداون زده بود و پیتزا خورده بود. اما وقتی دید پدرش روزنامه میخونه، ناراحت شد. پدرش خوندن روزنامه رو متوقف کرد و بهش اطمینان داد که گوش میده و حتی کلمه به کلمه داستانش رو تکرار کرد. اما نیکلاس دنبال شنیدن تکرار داستانش نبود؛ دنبال ارتباط واقعی بود. 💡
راههای زیادی هست که بدون قطع کردن، با گوینده درگیر بشی. میتونی سوال پیگیری دربارهی جزئیات داستان بپرسی، یا با هیجان واکنش نشون بدی و نشون بدی داستان براش جالبه. گاهی بازگو کردن خلاصهای از حرفهای گوینده میتونه مفید باشه تا اطلاعات شفافتر بشه و سوءتفاهم پیش نیاد.
وقتی مناسب باشه، میتونی از مهارت گوش دادن استفاده کنی تا ارتباط بین حرفهای طرف مقابل و چیزهای دیگهای که یادت میاد برقرار کنی. با این کار، میتونی به راحتی مکالمه رو به یه موضوع جدید منتقل کنی و جریان گفتگو همیشه روان بمونه. 🔄
فرقی نمیکنه مکالمه چقدر خوب پیش رفته باشه، یه پایان ضعیف میتونه کل تجربه رو خراب کنه 😬. چه از طرف مقابل خوشت بیاد، چه خستهت کرده باشه، همیشه بهتره با آداب و احترام مکالمه رو تموم کنی. 🌟
خوشبختانه چند راه ساده وجود داره که مکالمه رو با مهارت به پایان برسونی. اول اینکه، به نقطه اوج مکالمه برگرد و اون رو مرور کن. مثلاً اگه دربارهی مسائل مربوط به صنعت بهداشت صحبت میکردی، میتونی اسم طرف مقابل رو بیاری و بگی چقدر لذت بردی از اینکه این موضوع خاص رو بررسی کردید. 👏
اگه واقعاً میخوای مکالمه رو بعداً ادامه بدی یا ایمیلها رو رد و بدل کنید، مسئولیت درخواست پیگیری مودبانه با توست. بعد وقتی آمادهای برای خداحافظی، بگو قصد داری چه کاری انجام بدی، دست طرف مقابل رو بفشار و خداحافظی کن. 🤝
خیلی مهمه که به حرفی که زدی عمل کنی. مثلاً اگه گفتی «میرم نمایشگاههای کنفرانس رو ببینم» و بعد طرف مقابل ببینه که با یه نفر دیگه حرف میزنی، ممکنه فکر کنه از وقت گذروندن با او لذت نبردی. این میتونه احساساتش رو جریحهدار کنه و ارتباطی که ایجاد کردی رو خراب کنه. 😬
یه روش مودبانه دیگه برای پایان مکالمه اینه که طرف مقابل رو به فرد جدیدی که وارد جمع میشه معرفی کنی و بعد خودت جمع رو ترک کنی. این کار به دوست جدیدت کمک میکنه شبکه خودش رو گسترش بده و حس نکنه که رهاش کردی. 🌐
همچنین میتونی از پایان مکالمه برای تسهیل اهداف شبکهسازی خودت استفاده کنی. فرض کن دنبال یه شغل مهندسی هستی. میتونی از طرف مقابل بپرسی آیا کسی رو میشناسه که بتونه بهت کمک کنه. بهترین حالت اینه که اون شخص بتونه یه معرفی انجام بده و تو رو به مسیر درست هدایت کنه. اگه نه، میتونی مودبانه بگی که خوشحال شدی باهاش صحبت کردی، اما واقعاً نیاز داری دنبال کسی باشی که کمکت کنه. مردم این موضوع رو درک میکنن و تو رو با ادب و جذابیتت به یاد میسپارن. 😎✨
میتونی از قدرت مکالمه کوتاه (Small Talk) استفاده کنی، فقط کافیه کنترل شروع و هدایت مکالمه رو به دست بگیری. با یه معرفی گرم، پرسیدن سوالات باز و گوش دادن فعال به پاسخها، طرف مقابل رو راحت و ارزشمند احساس میکنی. 😄💬
نکات عملی:
اسم طرف مقابل رو تو مکالمه استفاده کن.
یه روش عالی برای اینکه اسم کسی رو یادمون بمونه اینه که همون موقع که یاد گرفتیم، تو مکالمه استفاده کنیم. علاوه بر این، وقتی آدمای جدید رو با اسم صدا میزنیم، باعث میشه حس ویژه بودن کنن. 🌟
البته همیشه نمیتونیم اسم همهای که ملاقات میکنیم رو به یاد بیاریم. اگه با کسی روبهرو شدی که اسمش یادت رفته، خجالت نکش و مودبانه ازش بپرس که اسمش چی بود. این کار جلوی یه موقعیت احتمالی خجالتآور رو میگیره و نشون میده تو آدم باادبی هستی. 👍