کتاب **”Fooled by Randomness” (2001)** یه مجموعه مقاله‌ است که به بررسی تأثیر تصادف و شانس در بازارهای مالی و حتی تو زندگی خودمون می‌پردازه. نویسنده این کتاب، **نصیم نیکولاس طالب**، با استفاده از آمار، روانشناسی و یکم فلسفه، نشون می‌ده چطور تصادف‌های به ظاهر بی‌ربط توی دنیای ما نقش خیلی بزرگ و پررنگی دارن. 😱📉

تصور کن که ما فکر می‌کنیم همه چیز با تلاش و برنامه‌ریزی پیش می‌ره، ولی در واقع یه مقدار زیادی از اون به شانس و تصادف بستگی داره. 🧐 این کتاب به ما می‌گه که ممکنه ما خودمون رو باهوش و کاربلد بدونیم، ولی در واقع خیلی از موفقیت‌ها و شکست‌ها، صرفاً تصادفی بوده و به خاطر اتفاقاتی که به هیچ عنوان کنترلشون نکردیم. خیلی از این تصمیمات ممکنه به اشتباه به عنوان نتیجه توانایی‌های فردی ما تعبیر بشن، ولی در حقیقت همش فقط یه بازی شانس و تصادفه! 🎲💥

### در مورد نویسنده چطور؟ 😎
**نصیم نیکولاس طالب**، نویسنده این کتاب، یه آدم بسیار باهوش و عمیق است که هم در زمینه‌ی دانشگاهی کار کرده، هم به عنوان نویسنده شناخته می‌شه و همچنین سرمایه‌گذار هم هست. 📚💼 همه‌ی زندگی‌ش رو صرف درک مفهوم شانس، عدم قطعیت و حقیقت دانش کرده. این فرد، با اینکه یک تاجر موفق در **وال استریت** بوده، می‌گه که تمام تصمیماتش، چه موفقیت‌آمیز چه شکست‌خورده، خیلی از مواقع نتیجه شانس بوده و نه مهارت‌های فردی!

کتاب **Fooled by Randomness** حاصل تجربیات خودش در دنیای **تجارت و سرمایه‌گذاری** است و خیلی از تحلیل‌هاش رو از اون دوران می‌گیره. توی این کتاب، کتاب از داستان‌ها و مثال‌های واقعی استفاده کرده تا نشون بده که چطور تصادف، توی زندگی روزمره و حتی توی بازارهای مالی، می‌تونه زندگی ما رو تحت تأثیر قرار بده. 📉📈

به‌طور خلاصه، کتاب به این نتیجه می‌رسه که ما نباید تمام چیزهایی که به نظر می‌رسه نتیجه تلاش و عقل ما بوده، رو به حساب خودمون بذاریم. اتفاقات زیادی در اطراف ما وجود داره که هیچ‌وقت نمی‌تونیم پیش‌بینی‌شون کنیم و اون‌ها ممکنه باعث بشن موفقیت‌ها و شکست‌ها تغییر کنن. پس به جای اینکه به خودمون بال بزنیم و فکر کنیم همه چی رو به خوبی درک کردیم، شاید بهتر باشه که به تصادف‌ها و شانس‌ها هم احترام بذاریم! 😅

📚 **کتاب “Fooled by Randomness”** در واقع یه هشدار بزرگ به ماست که بیشتر به تصادف‌ها توجه کنیم و از خودمون به عنوان افرادی که همیشه موفق هستیم، غافل نشیم. 😊

نویسنده کتاب

نسیم نیکلاس طالب

زمان لازم برای مطالعه این کتاب

50

دقیقه

فریب تصادفی بودن

نقش پنهان شانس در زندگی و بازارها

جلد کتاب

دسته بندی

روانشناسی - اقتصاد

نسیم نیکلاس طالب

نویسنده

50

زمان مطالعه

فریب تصادفی بودن

کتاب **”Fooled by Randomness” (2001)** یه مجموعه مقاله‌ است که به بررسی تأثیر تصادف و شانس در بازارهای مالی و حتی تو زندگی خودمون می‌پردازه. نویسنده این کتاب، **نصیم نیکولاس طالب**، با استفاده از آمار، روانشناسی و یکم فلسفه، نشون می‌ده چطور تصادف‌های به ظاهر بی‌ربط توی دنیای ما نقش خیلی بزرگ و پررنگی دارن. 😱📉

تصور کن که ما فکر می‌کنیم همه چیز با تلاش و برنامه‌ریزی پیش می‌ره، ولی در واقع یه مقدار زیادی از اون به شانس و تصادف بستگی داره. 🧐 این کتاب به ما می‌گه که ممکنه ما خودمون رو باهوش و کاربلد بدونیم، ولی در واقع خیلی از موفقیت‌ها و شکست‌ها، صرفاً تصادفی بوده و به خاطر اتفاقاتی که به هیچ عنوان کنترلشون نکردیم. خیلی از این تصمیمات ممکنه به اشتباه به عنوان نتیجه توانایی‌های فردی ما تعبیر بشن، ولی در حقیقت همش فقط یه بازی شانس و تصادفه! 🎲💥

### در مورد نویسنده چطور؟ 😎
**نصیم نیکولاس طالب**، نویسنده این کتاب، یه آدم بسیار باهوش و عمیق است که هم در زمینه‌ی دانشگاهی کار کرده، هم به عنوان نویسنده شناخته می‌شه و همچنین سرمایه‌گذار هم هست. 📚💼 همه‌ی زندگی‌ش رو صرف درک مفهوم شانس، عدم قطعیت و حقیقت دانش کرده. این فرد، با اینکه یک تاجر موفق در **وال استریت** بوده، می‌گه که تمام تصمیماتش، چه موفقیت‌آمیز چه شکست‌خورده، خیلی از مواقع نتیجه شانس بوده و نه مهارت‌های فردی!

کتاب **Fooled by Randomness** حاصل تجربیات خودش در دنیای **تجارت و سرمایه‌گذاری** است و خیلی از تحلیل‌هاش رو از اون دوران می‌گیره. توی این کتاب، کتاب از داستان‌ها و مثال‌های واقعی استفاده کرده تا نشون بده که چطور تصادف، توی زندگی روزمره و حتی توی بازارهای مالی، می‌تونه زندگی ما رو تحت تأثیر قرار بده. 📉📈

به‌طور خلاصه، کتاب به این نتیجه می‌رسه که ما نباید تمام چیزهایی که به نظر می‌رسه نتیجه تلاش و عقل ما بوده، رو به حساب خودمون بذاریم. اتفاقات زیادی در اطراف ما وجود داره که هیچ‌وقت نمی‌تونیم پیش‌بینی‌شون کنیم و اون‌ها ممکنه باعث بشن موفقیت‌ها و شکست‌ها تغییر کنن. پس به جای اینکه به خودمون بال بزنیم و فکر کنیم همه چی رو به خوبی درک کردیم، شاید بهتر باشه که به تصادف‌ها و شانس‌ها هم احترام بذاریم! 😅

📚 **کتاب “Fooled by Randomness”** در واقع یه هشدار بزرگ به ماست که بیشتر به تصادف‌ها توجه کنیم و از خودمون به عنوان افرادی که همیشه موفق هستیم، غافل نشیم. 😊

کتاب **”Fooled by Randomness” (2001)** یه مجموعه مقاله‌ است که به بررسی تأثیر تصادف و شانس در بازارهای مالی و حتی تو زندگی خودمون می‌پردازه. نویسنده این کتاب، **نصیم نیکولاس طالب**، با استفاده از آمار، روانشناسی و یکم فلسفه، نشون می‌ده چطور تصادف‌های به ظاهر بی‌ربط توی دنیای ما نقش خیلی بزرگ و پررنگی دارن. 😱📉

تصور کن که ما فکر می‌کنیم همه چیز با تلاش و برنامه‌ریزی پیش می‌ره، ولی در واقع یه مقدار زیادی از اون به شانس و تصادف بستگی داره. 🧐 این کتاب به ما می‌گه که ممکنه ما خودمون رو باهوش و کاربلد بدونیم، ولی در واقع خیلی از موفقیت‌ها و شکست‌ها، صرفاً تصادفی بوده و به خاطر اتفاقاتی که به هیچ عنوان کنترلشون نکردیم. خیلی از این تصمیمات ممکنه به اشتباه به عنوان نتیجه توانایی‌های فردی ما تعبیر بشن، ولی در حقیقت همش فقط یه بازی شانس و تصادفه! 🎲💥

### در مورد نویسنده چطور؟ 😎
**نصیم نیکولاس طالب**، نویسنده این کتاب، یه آدم بسیار باهوش و عمیق است که هم در زمینه‌ی دانشگاهی کار کرده، هم به عنوان نویسنده شناخته می‌شه و همچنین سرمایه‌گذار هم هست. 📚💼 همه‌ی زندگی‌ش رو صرف درک مفهوم شانس، عدم قطعیت و حقیقت دانش کرده. این فرد، با اینکه یک تاجر موفق در **وال استریت** بوده، می‌گه که تمام تصمیماتش، چه موفقیت‌آمیز چه شکست‌خورده، خیلی از مواقع نتیجه شانس بوده و نه مهارت‌های فردی!

کتاب **Fooled by Randomness** حاصل تجربیات خودش در دنیای **تجارت و سرمایه‌گذاری** است و خیلی از تحلیل‌هاش رو از اون دوران می‌گیره. توی این کتاب، کتاب از داستان‌ها و مثال‌های واقعی استفاده کرده تا نشون بده که چطور تصادف، توی زندگی روزمره و حتی توی بازارهای مالی، می‌تونه زندگی ما رو تحت تأثیر قرار بده. 📉📈

به‌طور خلاصه، کتاب به این نتیجه می‌رسه که ما نباید تمام چیزهایی که به نظر می‌رسه نتیجه تلاش و عقل ما بوده، رو به حساب خودمون بذاریم. اتفاقات زیادی در اطراف ما وجود داره که هیچ‌وقت نمی‌تونیم پیش‌بینی‌شون کنیم و اون‌ها ممکنه باعث بشن موفقیت‌ها و شکست‌ها تغییر کنن. پس به جای اینکه به خودمون بال بزنیم و فکر کنیم همه چی رو به خوبی درک کردیم، شاید بهتر باشه که به تصادف‌ها و شانس‌ها هم احترام بذاریم! 😅

📚 **کتاب “Fooled by Randomness”** در واقع یه هشدار بزرگ به ماست که بیشتر به تصادف‌ها توجه کنیم و از خودمون به عنوان افرادی که همیشه موفق هستیم، غافل نشیم. 😊

فریب تصادفی بودن

فصل 2 از 8 زندگی ناعادلانه و غیرخطی است: بهترین‌ها همیشه برنده نمی‌شوند. 😕 زندگی همیشه منصفانه نیست و هیچ چیز به صورت خطی پیش نمی‌رود. 👀 خیلی‌ها فکر می‌کنن که قانون تکامل همیشه یعنی “بقا از آنِ قوی‌ترین‌ها” ولی واقعیت اینه که این‌طور نیست. این به این معنیه که به طور میانگین، موجودات قوی‌تر زنده می‌مونن، اما خیلی وقت‌ها موجودات ضعیف‌تر هم ممکنه برای مدت کوتاهی زنده بمونن، فقط به خاطر شانس! 🍀 این قانون برای خیلی از مسائل توی زندگی هم صدق می‌کنه. مثلاً در نظر بگیر که کیبوردهای امروزی رو که با اون‌ها تایپ می‌کنیم. چطور شد که این طراحی عجیب به اسم QWERTY به استاندارد تایپ تبدیل شد؟ خب، این طراحی اصلاً به این دلیل نبود که بهترین و بهینه‌ترین راه حل برای تایپ باشه. بلکه این طراحی فقط برای این بود که از گیر کردن دکمه‌های ماشین‌های تایپ قدیمی جلوگیری کنه! 🤯 اما چون مردم خیلی راحت بودن و نمی‌خواستن به یک طراحی جدیدتر و بهتر مهاجرت کنن، این طراحی نادرست و غیر بهینه، هنوزم استفاده میشه. این همون چیزی به اسم نتیجه وابسته به مسیر (path-dependent outcome) هست. اگه از صفر شروع می‌کردیم، احتمالاً دوباره به کیبورد QWERTY نمی‌رسیدیم. این قضیه حتی توی خیلی از محصولات دیگه هم صدق می‌کنه. حتی محصولاتی که ممکنه در ابتدا ناکارآمد به نظر برسن، اگه به یه نقطه انفجار (tipping point) برسن، می‌تونن توی بازار غالب بشن. 📊 برای مثال، شرکت مایکروسافت رو در نظر بگیر. زمانی که مردم شروع کردن به استفاده از محصولات مایکروسافت، یک حلقه بازخورد مثبت شکل گرفت، یعنی مشتری‌های جدید محصولات مایکروسافت رو خریدن فقط به این دلیل که همه اطرافیانشون قبلاً از این محصولات استفاده می‌کردن. 🤔 بعد از اینکه یه محصول از این نقطه انفجار عبور کرد، دیگه خیلی سخت میشه رقابت باهاش رو تصور کرد. چنین اتفاقات غیرخطی، مثل همون نقطه انفجار، پیش‌بینی‌شون خیلی سخت هست. ما معمولاً فکر می‌کنیم که هر تغییر کوچیک، مثل اضافه کردن یه دانه شن به یک قلعه شن، یه اثر مشابه و کوچیک می‌ذاره. ولی توی واقعیت، همین تغییرات کوچیک می‌تونن تاثیرات خیلی بزرگی بذارند. 🔥 مثلاً تصور کن یه دانشمند سال‌ها بدون هیچ پیشرفتی کار کنه، اما ناگهان یه کشف بزرگ انجام بده که همه چیز رو تغییر بده! 🚀 در زندگی، تلاش بیشتر معمولاً جواب بیشتری می‌ده، اما از اونجایی که خیلی از تغییرات قابل مشاهده نیستن، اکثر مردم قبل از رسیدن به نتیجه‌ به راحتی تسلیم می‌شن. 😔
بعدی

فریب تصادفی بودن

نسیم نیکلاس طالب

فصل 1 از 8 ما هیچ وقت نمی‌تونیم مطمئن باشیم که نظریه‌امون همیشه درسته – اوضاع همیشه در حال تغییره و هر لحظه ممکنه یه اتفاق جدید بیفته که نشون بده ما اشتباه می‌کنیم. 😬 خیلی وقت‌ها ما فکر می‌کنیم که یه چیزی درست هست، ولی واقعیت اینه که هیچ وقت نمی‌تونیم 100% مطمئن باشیم که اون نظریه‌ای که داریم، همیشه درست می‌مونه. 🙃 همه‌چیز تغییر می‌کنه و ممکنه هر لحظه یه چیزی بیاد که نشون بده ما اشتباه کردیم. این دقیقاً همونطوریه که در علم هم بهش میگن “استقراء”. یعنی ما یه چیزی رو از روی مشاهده‌های قبلیمون نتیجه می‌گیریم. مثلاً فرض کن که ما خیلی قو سفید می‌بینیم و به خودمون می‌گیم: “خب، همه قوها سفیدن دیگه!” 🦢 البته اینجا یه مشکل خیلی مهم هست. چون هیچ تعداد مشاهده از قوهای سفید نمی‌تونه ثابت کنه که همه قوها واقعاً سفیدن. 🤔 تنها چیزی که کافیه تا این نظریه رو رد کنه، اینه که یه قو سیاه پیدا بشه! (البته باید بگم که با این که خیلی از ما قوهای سفید رو می‌بینیم، یه قو سیاه می‌تونه هر چیزی رو تغییر بده). این رو به اسم مشکل استقراء می‌شناسن. 🖤 پس این یعنی هیچ نظریه‌ای رو نمی‌تونیم با قطعیت درست بدونیم، چون همیشه احتمال داره یه چیزی بیاد که نظریه رو رد کنه. نظریه‌ها همیشه در حال تغییرن و ممکنه روزی به جای یه نظریه قدیمی، یه نظریه جدیدتر و بهتر پیدا بشه. 🔄 این چیزی هست که باید همیشه بهش فکر کنیم. می‌خوام بگم که توی زندگی و کار هم همینطور هست! 🤷‍♂️ در دنیای سرمایه‌گذاری هم این طرز فکر خیلی مهمه! 😎 باید همیشه احتمال این رو در نظر بگیری که پیش‌بینی‌ها و تحلیل‌هایی که داری ممکنه اشتباه از آب در بیاد. حالا فرض کن که فردا یا یه روز دیگه، اتفاقی بیفته که همه پیش‌بینی‌های قبلی رو زیر سوال ببره. شاید توی اون لحظه، تاثیر خیلی بدی روی سرمایه‌ات بذاره. 😱 و حالا یه نکته خیلی مهم اینه که باید همیشه فکر کنی که چه تاثیری می‌تونه روی سبد سرمایه‌گذاری‌ت بذاره. برای مثال، یه مدیر ریسک مالی که دائم می‌گه “این اصلاً پیش نیومده که اتفاق بیفته، پس فردا هم نمی‌افته”، باید آماده باشه که یه روز خیلی تلخ رو تجربه کنه. 😔 وقتی تو توی بازار یا هر چیزی مثل سرمایه‌گذاری کار می‌کنی، نباید فقط به این نگاه کنی که گذشته چه اتفاقاتی افتاده. چون همیشه این احتمال وجود داره که شرایط تغییر کرده باشه و آینده چیز دیگه‌ای رو نشون بده. فرض کن که رنگ قوها هر روز در حال تغییر باشه! چطور می‌خوای پیش‌بینی کنی که قوها همیشه سفیدن؟ این خیلی پیچیده و غیرقابل پیش‌بینی میشه، درست؟ 😅
فصل 2 از 8 زندگی ناعادلانه و غیرخطی است: بهترین‌ها همیشه برنده نمی‌شوند. 😕 زندگی همیشه منصفانه نیست و هیچ چیز به صورت خطی پیش نمی‌رود. 👀 خیلی‌ها فکر می‌کنن که قانون تکامل همیشه یعنی “بقا از آنِ قوی‌ترین‌ها” ولی واقعیت اینه که این‌طور نیست. این به این معنیه که به طور میانگین، موجودات قوی‌تر زنده می‌مونن، اما خیلی وقت‌ها موجودات ضعیف‌تر هم ممکنه برای مدت کوتاهی زنده بمونن، فقط به خاطر شانس! 🍀 این قانون برای خیلی از مسائل توی زندگی هم صدق می‌کنه. مثلاً در نظر بگیر که کیبوردهای امروزی رو که با اون‌ها تایپ می‌کنیم. چطور شد که این طراحی عجیب به اسم QWERTY به استاندارد تایپ تبدیل شد؟ خب، این طراحی اصلاً به این دلیل نبود که بهترین و بهینه‌ترین راه حل برای تایپ باشه. بلکه این طراحی فقط برای این بود که از گیر کردن دکمه‌های ماشین‌های تایپ قدیمی جلوگیری کنه! 🤯 اما چون مردم خیلی راحت بودن و نمی‌خواستن به یک طراحی جدیدتر و بهتر مهاجرت کنن، این طراحی نادرست و غیر بهینه، هنوزم استفاده میشه. این همون چیزی به اسم نتیجه وابسته به مسیر (path-dependent outcome) هست. اگه از صفر شروع می‌کردیم، احتمالاً دوباره به کیبورد QWERTY نمی‌رسیدیم. این قضیه حتی توی خیلی از محصولات دیگه هم صدق می‌کنه. حتی محصولاتی که ممکنه در ابتدا ناکارآمد به نظر برسن، اگه به یه نقطه انفجار (tipping point) برسن، می‌تونن توی بازار غالب بشن. 📊 برای مثال، شرکت مایکروسافت رو در نظر بگیر. زمانی که مردم شروع کردن به استفاده از محصولات مایکروسافت، یک حلقه بازخورد مثبت شکل گرفت، یعنی مشتری‌های جدید محصولات مایکروسافت رو خریدن فقط به این دلیل که همه اطرافیانشون قبلاً از این محصولات استفاده می‌کردن. 🤔 بعد از اینکه یه محصول از این نقطه انفجار عبور کرد، دیگه خیلی سخت میشه رقابت باهاش رو تصور کرد. چنین اتفاقات غیرخطی، مثل همون نقطه انفجار، پیش‌بینی‌شون خیلی سخت هست. ما معمولاً فکر می‌کنیم که هر تغییر کوچیک، مثل اضافه کردن یه دانه شن به یک قلعه شن، یه اثر مشابه و کوچیک می‌ذاره. ولی توی واقعیت، همین تغییرات کوچیک می‌تونن تاثیرات خیلی بزرگی بذارند. 🔥 مثلاً تصور کن یه دانشمند سال‌ها بدون هیچ پیشرفتی کار کنه، اما ناگهان یه کشف بزرگ انجام بده که همه چیز رو تغییر بده! 🚀 در زندگی، تلاش بیشتر معمولاً جواب بیشتری می‌ده، اما از اونجایی که خیلی از تغییرات قابل مشاهده نیستن، اکثر مردم قبل از رسیدن به نتیجه‌ به راحتی تسلیم می‌شن. 😔
**فصل 3 از 8** استدلال ما به زمینه وابسته است و بیشتر بر اساس قوانین ساده و میانبرها (heuristics) است. 🤔 استدلال ما به شدت به زمینه‌ای که در اون قرار داریم بستگی داره و بیشتر بر اساس قوانین ساده و میانبرها ساخته شده. ما انسان‌ها اصلاً توانایی‌های ذهنی لازم برای درک مسائل پیچیده‌ای که نیاز به تفکر احتمالی داره رو نداریم. برخلاف چیزی که ممکنه فکر کنیم، ذهن ما یه دستگاه فکری پیچیده نیست، بلکه بیشتر مثل یه مجموعه از قوانین ساده و میانبرهایی هست که بهشون “heuristics” می‌گیم. این قوانین و میانبرها در طول زمان تکامل پیدا کردن تا به ما کمک کنن که وقتی سریع باید تصمیم بگیریم، زیاد فکر نکنیم و درگیری ذهنی نداشته باشیم. مثلا فرض کن که در جنگل با یه ببر روبرو شدی، در این شرایط به احتمال زیاد بهترین کار اینه که فقط بدوی و وقتت رو به تجزیه و تحلیل موقعیت تلف نکنی! 🏃‍♂️🐅 متاسفانه، قیمتی که برای استفاده از این میانبرها پرداخت می‌کنیم اینه که استدلال‌مون خیلی وقت‌ها غیرمنطقی میشه و تحت تاثیر “偏見‌ها” (biases) قرار می‌گیره. یکی از این偏見‌ها به اسم **”bias نسبت به انتساب”** (attribution bias) هست که باعث میشه موفقیت‌ها رو به توانایی‌های خودمون نسبت بدیم و شکست‌ها رو به شانس بد! 😅 این نوع تفکر همچنین به شکل **وابستگی به مسیر** (path-dependency) در میاد، یعنی اینکه نحوه‌ای که به یک موقعیت رسیدیم، تاثیر زیادی بر روی طرز تفکر ما می‌ذاره. مثلاً فرض کن که امروز ۵ میلیون دلار برنده می‌شی و فردا ۴ میلیون دلار از دست می‌دی، در این صورت احتمالاً خیلی ناراحت‌تری از اینکه فقط فردا ۱ میلیون دلار برنده بشی، حتی با اینکه نتیجه نهایی در هر دو حالت یکسانه! 🤷‍♂️💸 این وابستگی به مسیر باعث میشه که ما به نظرات و دیدگاه‌های قبلیمون بچسبیم و حاضر نباشیم حتی وقتی اطلاعات جدیدی به دست میاریم، ذهن‌مون رو تغییر بدیم. دانشمندان و سیاستمداران معمولاً به ایده‌هایی که از قبل ازشون دفاع می‌کردن، وابسته می‌شن و حتی وقتی با اطلاعات متناقض روبرو می‌شن، حاضر نیستن نظرشون رو تغییر بدن. اما از دیدگاه تکاملی، این واکنش به نوعی منطقیه. برای مثال، وقتی خیلی وقت و انرژی رو صرف چیزی می‌کنیم (مثل فرزندمون)، طبیعیه که به اون موضوع بچسبیم. 😌👶 اما این گرایش می‌تونه گاهی وقت‌ها نتیجه معکوس بده و ما رو از تغییر نظراتمون باز داره. باید قابل قبول و ممکن باشه که نظراتمون رو تغییر بدیم و حتی خودمون رو نقض کنیم. چیزی که ما رو به رشد و پیشرفت بیشتر کمک می‌کنه! 💪
**فصل 4 از 8** هیجان‌ها می‌تونن به ما کمک کنن تصمیم بگیریم، اما همچنین می‌تونن قدرت استدلال منطقی‌مون رو از کار بندازن. 😖💭 هیجان‌ها می‌تونن به ما کمک کنن تصمیمات بهتری بگیریم، ولی همین هیجان‌ها هم می‌تونن باعث بشن که دیگه نتونیم به‌طور منطقی فکر کنیم. بعضی از محققین بر این باورند که هیجان‌ها در واقع همون میانبرهای واقعی توی فرآیند تصمیم‌گیری‌مون هستن، مثل روان‌کاری که باعث میشه عقل‌مون بهتر عمل کنه. بدون هیجان‌ها، ما توی تصمیم‌گیری‌های ساده هم ممکنه ساعت‌ها گیر کنیم و حتی تصمیمات خیلی کوچیک رو هم نمی‌تونیم بگیریم! 🤷‍♂️ یه مثال معروف داریم به اسم خر Buridon. یه خر که هم گرسنه‌ست و هم تشنه، درست بین غذا و آب قرار داره. حالا اگر فقط بخواد از منطق استفاده کنه تا بهترین انتخاب رو انجام بده، در واقع باید بمیره از گرسنگی و تشنگی، چون هیچ کدوم رو نمی‌تونه انتخاب کنه! 🤦‍♂️ ولی یه کمی تصادف می‌تونه بهش کمک کنه تا انتخاب کنه. درست مثل وقتی که شما از سکه برای حل یه مشکل می‌زنید. هیجان‌ها ذاتاً غیرمنطقی هستن و دقیقاً به همین دلیل می‌تونن از تعلل جلوگیری کنن. 🪙 اما اینم باید یادمون باشه که گاهی اوقات هیجان‌ها می‌تونن عقل و منطق‌مون رو تحت تاثیر قرار بدن. در واقع، محققان عصبی (neurobiologists) شواهدی پیدا کردن که نشون میده ما اول احساسات رو تجربه می‌کنیم و بعد سعی می‌کنیم براشون یه توضیح منطقی پیدا کنیم. این یعنی که هیجان‌ها تأثیر خیلی بیشتری بر تفکر منطقی دارن تا برعکس! یعنی بیشتر وقت‌ها هیجان‌ها هستن که تصمیم می‌گیرن نه عقل و منطق! 😬 یه مثال جالب دیگه از داستان‌های قدیمی داریم. وقتی یولیسس (Ulysses) می‌خواست کشتی‌ش رو از کنار صداهای فریبنده و مرگبار **سیرن‌ها** عبور بده، به مرداش دستور داد که گوش‌هاشون رو با موم پر کنن که صدای اونا رو نشنون. 📖🎶 این دقیقا مثل اینه که گاهی اوقات باید خودمون رو از هیجان‌ها دور نگه داریم تا بتونیم به درستی فکر کنیم. برای مثال، یه سرمایه‌گذاری که می‌دونه در مواجهه با ضرر ممکنه تصمیمات احساسی و غیرمنطقی بگیره، ممکنه تصمیم بگیره که اصلاً به عملکرد پورتفویش نگاه نکنه مگر اینکه یه هشدار از پیش تعیین شده برای خودش فعال بشه. در نهایت، هیجان‌ها می‌تونن به ما کمک کنن تصمیمات سریع و مفیدی بگیریم، اما اگر خیلی زیاد و بی‌مورد وارد عمل بشن، می‌تونن همه چیز رو خراب کنن! برای اینکه بتونیم منطقی و با دقت عمل کنیم، باید مراقب هیجان‌ها و تأثیراتشون باشیم! 😅
**فصل 5 از 8** وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم، همیشه الگوها، علل و توضیحات مختلفی پیدا می‌کنیم، اما این‌ها بیشتر وقت‌ها برای پیش‌بینی آینده بی‌فایده‌اند. 🔮🤔 وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم، همیشه سعی می‌کنیم الگوها و علل رو پیدا کنیم و برای اتفاقات گذشته توضیحات مختلفی پیدا کنیم، اما بیشتر وقت‌ها این توضیحات برای پیش‌بینی آینده کاربردی ندارن. یاد گرفتن از تاریخ برای انسان‌ها به طور طبیعی پیش نمیاد. حتی بعد از وقوع چندین بحران غیرمنتظره در بازار سهام، با این حال خیلی از معامله‌گران هنوز هم باور دارن که بحران بعدی رخ نمی‌ده یا حتی اگه اتفاق بیفته، خودشون می‌تونن اون رو پیش‌بینی کنن. 😬📉 این خطای نگاه به گذشته، یا همون **hindsight bias**، باعث میشه که وقتی به اتفاقات گذشته نگاه می‌کنیم، همیشه اون‌ها رو راحت‌تر از چیزی که در اون زمان بودن پیش‌بینی شده تصور کنیم. مثلا، وقتی یه بحران مالی بزرگ اتفاق میفته، به راحتی می‌گیم “آره، این اصلاً پیش‌بینی شده بود، این نشونه‌ها رو می‌شد دید!” ولی در واقع، همونطور که اون موقع همه چیز غیرمنتظره به نظر می‌رسید، حالا ما داریم به اون‌طور فکر می‌کنیم. 🤷‍♂️🔍 مثلاً یه نویسنده ادعا کرده بود که می‌تونه پیش‌بینی‌هایی برای رویدادهای تاریخی جهان پیدا کنه فقط با بررسی نامنظمی‌های آماری در **کتاب مقدس**! 📖😳 مثل اجداد ما که با نگاه کردن به روده‌های پرنده‌ها پیشگویی می‌کردن، ما هم به طور طبیعی دنبال الگوهایی می‌گردیم که ممکنه اصلاً وجود نداشته باشه. 🦅 یه مثال دیگه این‌که یه معامله‌گری که روزی که عینک و پیراهن سبز می‌پوشه، برنده میشه، ممکنه ناخودآگاه شروع کنه به پوشیدن همون لباس‌ها توی روزهای بعدی، چون فکر می‌کنه این لباس‌ها بهش شانس می‌دن! 😆👗 این کار به این دلیل که ذهن ما می‌خواد توی هر چیزی که می‌بینیم الگو پیدا کنه و نتیجه‌گیری‌هایی بکنه که در واقع وجود ندارن. بعضی از معامله‌گران حتی میرن یه قدم جلوتر و دنبال الگوهایی می‌گردن که توی بازار سهام وجود داشته باشه و از **backtester** (ابزاری که به شما کمک می‌کنه ببینید که یه استراتژی تجاری در گذشته چطور عمل کرده) استفاده می‌کنن. مثلاً ممکنه تصمیم بگیرن که همیشه زمانی که قیمت سهام X درصد از میانگینش بالاتر میره، اون رو بفروشن. این تحلیل‌ها و استفاده از قدرت محاسباتی امروزی به طور خودکار می‌تونه قوانین زیادی پیدا کنه، اما موفقیت‌های گذشته این قوانین کاملاً تصادفی بوده. ✨ کسی که به این قوانین به چشم حقیقت نگاه کنه و فکر کنه که همیشه کار می‌کنه، به احتمال زیاد پرتفو (portfolios) خودش رو از دست خواهد داد. 🧨💥 بنابراین، باید حواسمون باشه که چون بعضی الگوها توی گذشته وجود داشتن، به این معنا نیست که اون‌ها برای آینده هم صادق خواهند بود. خیلی وقت‌ها اون چیزی که ما به عنوان الگو می‌بینیم، فقط یه تصادف بوده.
از تصادف‌های بی‌ضرر لذت ببرید و از استویسیم برای کنار آمدن با تصادف‌های مضر استفاده کنید. 🌟 از تصادف‌های بی‌ضرر لذت ببرید و از استویسیم برای کنار آمدن با تصادف‌های مضر استفاده کنید. اگرچه فریب خوردن از تصادف در بازار سهام ممکنه برای پرتفو شما کشنده باشه، اما در بعضی مواقع تصادف می‌تونه واقعاً لذت‌بخش باشه. 🎲 در حالی که معمولاً عقلانی بودن در برخورد با علم و امور مالی امر معقولیه، وقتی که بحث هنر و شعر به میون میاد، می‌تونید با کمال میل از تصادف لذت ببرید. 🎨📜 مثلاً یه دانشمندی که از نثر پیچیده برای پنهان کردن این حقیقت که هیچ چیز ارزشمندی برای گفتن نداره، استفاده می‌کنه، واقعاً عصبانیت‌آوره! 😤 اما یه شاعر که از همون نثر پیچیده استفاده می‌کنه، می‌تونه کاری بس زیبا و بی‌نظیر خلق کنه! ✨ شکل‌های زیبایی‌شناسی (آرایشی) به مغز ما جذابیت دارن، چه توسط تصادف شکل گرفته باشن، چه نه. همینطور که یه ضرب‌المثل ییدیی می‌گه: “اگه باید خوک بخورم، بهتره بهترین نوعش باشه.” 🐖🍽 به همین ترتیب، اگه قراره فریب تصادف رو بخوریم، بهتره که از نوع زیبا و بی‌ضرر اون باشه. اما با وجود تمام تلاش‌های ما، گاهی اوقات همه‌مون قربانی سختی‌هایی می‌شیم که توسط تصادف‌های مضر ایجاد می‌شن. 😔 یکی از مثال‌های روشن این موضوع، تشخیص ناگهانی سرطان است. در چنین مواقعی، کد رفتاری که باید دنبال کنیم از استویسیم میاد. 🧘‍♂️ این فلسفه به ما توصیه می‌کنه که مسیر باوقاری از اصالت شخصی رو دنبال کنیم، هیچ وقت خودمون رو با احساس ترحم نبینیم، هیچ وقت دیگران رو سرزنش نکنیم و هیچ وقت شکایت نکنیم. این رویکرد به طور طبیعی با اصالت شخصی ما هماهنگه و شجاعت و حکمت رو در مواجهه با بدشانسی تاکید می‌کنه. در نهایت، رفتار خودمون تنها چیزی هست که به ما اجازه می‌ده که کمی کنترل روی هوس‌های تصادفی داشته باشیم. 💪 پس در مجموع، می‌تونیم بگیم که تصادف‌ها در زندگی هم ممکنه زیبایی داشته باشن و هم ضرر. اینکه از کدوم نوع تصادف به شکلی سالم و مناسب برخورد کنیم، به خودمون بستگی داره.
**فصل 8 از 8** در هر دو رسانه‌ها و بازارهای سهام، نویز تصادفی ارزش گوش دادن نداره. 📉📺 در هر دو رسانه‌ها و بازارهای سهام، نویز تصادفی ارزش گوش دادن نداره. مردم زیادی هستن که هر روز به طور وسواس‌گونه روزنامه وال استریت ژورنال رو می‌خونن و کلی وقت صرف می‌کنن، اما پاداش خیلی کمی می‌گیرن. محیط اطلاعاتی امروز اینقدر شلوغ از اخبار بی‌فایده است که هزینه جستجو کردن در میان همه این‌ها خیلی بیشتر از هزینه از دست دادن اون چند تا خبر ارزشمند واقعی هست. 📚❌ این مثل این می‌مونه که بخوای ۳۰ ساعت در ماه دنبال سوزن تو کاه باشی! 🧵🪡 درست مثل همین‌طور، نوسانات قیمت در بازار سهام بیشترشون نویز تصادفی و بی‌اهمیت هستن، با تغییرات کمی در ارزش واقعی سهام‌ها. 💹 حتی اگر خبرنگارهای بلومبرگ سعی کنن هر تکون کوچیکی رو تفسیر و توضیح بدن، قیمت‌های سهام در واقع خیلی بیشتر از آنچه که باید، بدون ارتباط با اصول واقعی خودشون نوسان می‌کنند. 📊 در درازمدت، بعضی سهام‌ها ممکنه عملکرد بهتری از بقیه داشته باشن، اما در کوتاه‌مدت، حرکت‌های قیمتی فقط نویز تصادفی هستن. مثلا فرض کنید یه سرمایه‌گذار که داره پرتفوی سهام خودش رو پیگیری می‌کنه که فرضاً ۱۰٪ نوسان و ۱۵٪ بازده مورد انتظار داره. 📈🧐 اگر اون هر دقیقه پرتفوی خودشو چک کنه، چیزی جز نوسانات کوچیک و طبیعی که به عملکرد سهام ارتباطی ندارن نمی‌بینه. ولی این‌طور که همه ما می‌دونیم، اون هم مثل هر آدم دیگه‌ای به احساسات خود حساسه و از سود خوشحال میشه و از ضرر ناراحت. بنابراین، در هر سال، اون می‌تونه انتظار داشته باشه که ۶۰,۶۸۸ دقیقه لذت ببره و ۶۰,۲۷۱ دقیقه رنج بکشه. 😄😔 اما اگر هر سال پرتفوی خودش رو چک کنه، عملکرد واقعی سهامش به قدری قوی هست که نویز رو کنار بزاره. اون می‌تونه انتظار داشته باشه که ۱۹ سال از ۲۰ سال لذت ببره. در نهایت، سود و بازده‌ها یه جورایی یکسان خواهند بود، اما به‌روزرسانی‌های دقیقه به دقیقه می‌تونن سرمایه‌گذار رو عاطفی و روانی خسته کنن، چون ضرر همیشه بیشتر از سود آزاردهنده است. 😓
نتیجه‌گیری خلاصه نهایی یه جمله هست که خلاصه‌ای از چیزی که باید از کتاب Fooled by Randomness نوشته ناصیم نیکولاس طالب به خاطر بسپارید. ما همه از تصادف فریب می‌خوریم، اما اغلب اون رو به اشتباه به عنوان چیزی قطعی و از پیش تعیین‌شده تعبیر می‌کنیم.
ثبت نام

ثبت نام کاربر

This site is protected by reCAPTCHA and the Google
Privacy Policy and Terms of Service apply.